جغرافیا توسعه پایدار زندگی بهتر

کاری از کارشناس ارشد برنامه ریزی آمایش سرزمین

جغرافیا توسعه پایدار زندگی بهتر

کاری از کارشناس ارشد برنامه ریزی آمایش سرزمین

مصاحبه با دکتر اسفندیار بندریان پایه گذار علم جغرافیا در شرق ایران


مصاحبه با دکتر اسفندیار بندریان پایه گذار علم جغرافیا در شرق ایران

 

دکتر "اسفندیار بندریان" پایه گذار علم جغرافیا در شرق کشور که برای شرکت در همایش علمی تخصصی توسعه روستایی و کشاورزی با تاکید بر تولید ملی به شهرستان پیرانشهر سفر کرده بود در یک گفتگوی اختصاصی با خبرنگار کردپرس با تاکید بر لزوم فراهم نمودن بسترهای مناسب  توسعه کشاورزی در کشور، گفت: متاسفانه جغرافیا همواره در خدمت جنگ و تنش بوده است اما خوشبختانه امروز این علم به یک علم صلح تبدیل شده است که امیدوارم روزی شاهد این باشیم که همه مردم جهان در یک جغرافیای واحد و بدون هیچ گونه تنشی در کمال صلح و آرامش زندگی کنند و معتقدم که جغرافیا علم دوست داشتن جهان و طبعیت آن است و باید کاری کنیم که تمام دانشجویان و اندیشمندان ما حامل پیام جغرافیای صلح و آرامش برای جهانیان باشند.


منبع : صحرای ایزدخواست

آخرین نظر استاد کردوانی درباره ی سرنوشت دریاچه ی ارومیه


استاد پرویز کردوانی در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا با بیان اینکه تمامی راه‌های بازگرداندن آب به دریاچه ارومیه به دلیل پایین رفتن سطح آب زیرزمینی دشت‌های اطراف دریاچه و شور شدن این آب‌ها منتفی است، توضیح داد: مسئولان یا باید زنده کردن موقتی دریاچه را انتخاب کنند و یا هزاران هکتار زمین‌های کشاورزی را که محل درآمد و معاش مردم منطقه است.

Image result for ‫نظرات و طرحهای جالب پروفسور کردوانی در مورد دریاچه ارومیه‬‎

وی با تأکید بر اینکه تمامی راه‌های موجود برای بازگرداندن آب به دریاچه ارومیه موقتی است و به زندگی دوباره این دریاچه منجر نمی‌شود، خاطر نشان کرد: دریاچه ارومیه هم‌اکنون با ایجاد گرد و غبار از سطح و شور کردن آب‌های زیرزمینی از عمق، به آلودگی محیط زیست می‌افزاید. اگر قرار باشد این دریاچه را به صورت ظاهری و فقط برای مدت محدود زنده نگه داریم به کشاورزی و محیط زیست خیانت کرده‌ایم.

پدر علم کویرشناسی ایران با اشاره به این‌که آغاز تخریب دریاچه ارومیه به دهه‌ ۴۰ و حفر بیش از حد چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق باز می‌گردد، گفت: زمانی در کشور به کشاورزی بیش از اندازه اهمیت داده می‌شد و پس از انقلاب نیز کشاورزی جای خود را به صنعت داد که هر دوی اینها برای توسعه به آب احتیاج دارند. متاسفانه توسعه‌ی چاه‌ها، قنات‌ها را خشک و آب‌های زیرزمینی را شور کرد، چون مسئولان تصور می‌کنند که توسعه در این دو حوزه برابر با افزایش سطح فعالیت است.

کردوانی درباره تامین آب دریاچه ارومیه توضیح داد: این دریاچه در گذشته سه منبع تامین آب از بارندگی، رودها و آب‌های زیرزمینی داشت، اما هم‌اکنون برداشت زیاد از آب‌های زیرزمینی باعث شده تا تعادل بین آب دریاچه و آب ‌های زیرزمینی به هم بخورد و آب از دریاچه به سمت چاه‌ها تغییر جهت دهد. هم‌چنین کاهش بارندگی نیز به کم‌شدن آب دریاچه کمک کرده است.

وی ادامه داد: پس از آنکه ساختن سد بر روی رودهای کشور مرسوم شد برای تامین آب و کنترل آن قانونی تصویب کردند براین اساس که اولویت اول شرب مردم، اولویت دوم صنعت و اولویت سوم کشاورزی باشد. متاسفانه در این تقسیم‌بندی سهمی برای منابع طبیعی مانند تالاب‌ها و باتلاق‌ها در نظر گرفته نشد و پس از کم‌شدن آب نیز این منابع طبیعی به کلی از چرخه‌ی آبی حذف شده‌اند.

پدر علم کویر‌شناسی ایران با اشاره به این‌که دریاچه ارومیه از ۱۴ سال قبل شروع به خشک‌شدن کرده است، اظهار داشت: در تمام این سال‌ها میلیارد‌ها تومان برای جلوگیری از خشک‌شدن دریاچه هزینه شده است. من ۱۱ سال پیش مطرح کرده بودم که دریاچه دیگر راهی برای تامین آب مورد نیاز خود ندارد، اما به آن توجهی نشد.

کردوانی درباره‌ی طرح‌های ارائه شده برای جلوگیری از خشک‌شدن دریاچه ارومیه نیز گفت: عنوان شده است که می‌توان از رود ارس برای دریاچه ارومیه آب گرفت اما این عملا امکان‌پذیر نیست چرا که هم فاصله زیاد است و هم کشور‌های دیگر حاضر نمی‌شوند سهم بیشتری به ایران برای برداشت از رود ارس بدهند.

وی درباره‌ طرح باروری ابر‌ها نیز گفت: این طرح در مناطقی که زیر دو هزار و ۵۰۰ میلی‌متر بارندگی در سال دارند اقتصادی نیست، ضمن این‌که تنها در سه ماه زمستان می‌توان چنین طرحی را اجرا کرد. باروری ابرها تنها ۱۰ درصد به میزان بارندگی می‌افزاید که به دلیل کم‌بودن بارندگی در جو بالای دریاچه، دردی را از کم‌آبی منطقه دوا نمی‌کند.

به گفته‌ کردوانی، کشاورزان منطقه که قرار بود برای آبیاری زمین‌های خود از آبیاری قطره‌یی استفاده کنند به دلیل اقتصادی‌نبودن آن، چنین طرحی را اجرا نکردند که حتی اجرایی‌شدن آن در شرایط کنونی برای بازگرداندن آب به دریاچه مفید نخواهد بود.

پدر علم کویر‌شناسی ایران درباره گرفتن آب سد برای دریاچه به ایسنا گفت: چنین طرحی امکان‌پذیر نیست، چرا که نمی‌توان آب تبریز را قطع کرد و گرفتن آب از رود ارس برای این شهر نیز طول خواهد کشید، بنابراین عملا چنین طرحی پس از مرگ قطعی دریاچه عملی خواهد شد.

کردوانی توضیح داد: سازمان محیط زیست درخواست کرده است که سه میلیارد مترمکعب از آب سد به دریاچه ارومیه ریخته شود، اما هم‌اکنون این دریاچه به ۱۰ برابر این مقدار آب نیاز دارد هرچند که وزارت نیرو توانایی اختصاص همین سه میلیارد مترمکعب آب را هم ندارد.

وی با تاکید بر این‌که وضعیت کنونی دریاچه ارومیه، حیات هشت دشت را در آذربایجان تهدید می‌کند، خاطر نشان کرد: پیش از این، طرح انتقال آب از رود زاب کوچک به این دریاچه را مطرح کرده بودم، چرا که به دلیل گود‌ بودن این رود نمی‌توان بر روی آن سد زد و آب از ایران بدون استفاده به سمت عراق می‌رود، اما هم‌اکنون این طرح نیز عملی نیست به دلیل این‌که افزودن بر آب دریاچه به دلیل پایین‌رفتن سطح آب زیرزمینی دشت‌های اطراف بر شوری آب‌های منطقه می‌افزاید، بنابراین علاوه بر انتقال آب رود زاب کوچک انتقال آب از هر نقطه‌ دیگری به این دریاچه نیز به شوری آب‌های زیرزمینی می‌افزاید که این به نفع کشاورزی و محیط زیست نیست.

پدر علم کویر‌شناسی ایران افزود: از همان ابتدا باید جلوی حفر بی‌رویه چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق کشاورزی گرفته می‌شد تا اگر مشکلی برای تأمین آب از طریق بارندگی و رودها پیش آمد، با افزودن آب به دریاچه قابل حل باشد اما هم‌اکنون پایین‌رفتن سطح آب و شور‌شدن آب‌های زیرزمینی، امکان انتقال آب به این دریاچه از ما گرفته شده است.

کردوانی با اشاره به این موضوع که در علم اکولوژی هر موجود زنده‌ای روزی خواهد مرد، خاطر نشان کرد: ما دریاچه ارومیه را کشته‌ایم و هم‌اکنون نیز چاره‌ای برای دوباره زنده‌کردن آن نداریم، اما می‌توانیم از آسیب بیشتر محیط زیست و زمین‌های کشاورزی جلوگیری کنیم.

وی در این زمینه توضیح داد: باید نمک این دریاچه را هرچه زودتر برداشت کرد تا بیش از این به آب‌های زیرزمینی ضرر نزند، ضمن این‌که نمک این دریاچه با سایر نمک‌ها متفاوت است و می‌تواند در صنایع مختلف مانند تولید خمیر‌دندان مورد استفاده قرار بگیرد.

پدر علم کویر‌شناسی ایران با اشاره به این‌که وضعیت این دریاچه به اقتصاد ارومیه ضرر زده است، اما نباید اجازه داد که این ضرر به سایر مناطق نیز برسد، اظهار کرد: آذربایجان می‌تواند از وضعیت فعلی استفاده کند به شرط این‌که نمک‌ها برداشت شود و سطح دریاچه با شن و ماسه پر شود تا سبز‌شدن سطح آن از ایجاد گردوغبار و فرستادن باد گرم به شهرهای اطراف جلوگیری کند.

کردوانی افزود: ضمن این‌که می‌توان از این منطقه یک پارک توریستی بزرگ ساخت، می‌توان از حاشیه‌ی آن برای کشت پسته کمک گرفت چرا که هم‌اکنون به دلیل شوری آب شهرستان‌های تکاب، بناب و بسیاری از شهرها و روستاهای اطراف امکان کشاورزی را از دست داده‌اند اما کشت پسته در این زمین‌های شور امکان‌پذیر است ضمن اینکه رهاورد مالی خوبی برای مردم خواهد داشت.

وی در پایان صحبت‌های خود تأکید کرد که نمی‌توان به خاطر زنده نگه داشتن موقتی دریاچه ارومیه، کشاورزی و اقتصاد منطقه را نابود کرد چرا که جایگزین دیگری برای ساکنان این منطقه وجود ندارد.


● سکونت و مدرنیسم :: امین کلانتر


سکونت و مدرنیسم
در سال 1925، هنگام برپایی نمایشگاه بین‌المللی هنرهای تزئینی در پاریس، لوکوربوزیه نمونه‌ اولیه آپارتمانی را به معرض تماشا گذارد که خود آن را «غرفه روحیه‌نوین» نامید. بدین ترتیب روحیه عصر مدرن نه از طریق نمادی یادواره‌ای بلکه به وسیله سکونتگاهی برای انسان عادی تشریح شده بود.
در نهضت مدرن تعریف خانه عوض شد و جای خود را به واژگانی مانند مسکن و کوی مسکونی داد(خانه سازی برای گروههای کم درآمد اجتماعی)شاید برای همین خانه تقدس خود را از دست داد.
خانه مدرن نمی‌توانست تمامی خواسته‌های سکونت خصوصی را برآورده سازد. فقدان چیزی که «کیفیت پیکره‌ای»اش می‌خوانیم بخوبی در آن مشهود بود. با اطمینان‌خاطر می‌توان گفت که خانه مدرن از همه نظر علمی و بهداشتی بود، اما شباهتی به خانه نداشت. در حقیقت این خانه «زندگی در فضا» را بر «زندگی با تصاویر» ترجیح داده بود. بهر حال مسئله کیفیت پیکره‌ای تنها به تصاویر سه بعدی مرتبط نبوده و به درخواست برای اماکنی که زندگی روزمره می‌تواند در آنها وقوع یابد نیز وابسته است.
آرایش داخلی خانه‌هایی که برای آمریکایی‌ها و اروپائیان امری عادی بشمار می‌آید؛ در واقع پدیده‌ای کاملاً تازه محسوب می‌گردد. اتاق‌ها تا قرن 18 هیچ عملکرد ثابتی در خانه‌های اروپایی نداشتند. اعضای خانواده به هیچ وجه خلوت و تنهایی بدان شکل که امروزه برای ما آشناست، نداشته‌اند. فضاهای مقدس یا بخصوصی وجود نداشته است. غریبه‌ها به دلخواه به هر طرف رفت و آمد می‌کردند، در عین حال که تخت خواب و یا میز و غیره بر طبق خواسته‌ و میل درونی افراد و ساکنین چیده شده بودند. بچه‌ها آراسته و منظم بودند و مثل کوچک‌های بالغ با آنها رفتار می‌شد و هیچ تعجبی ندارد که مفهوم بچگی و مفاهیم مرتبط با آن، در خانواده متمرکز، بدنبال اختصاصی شدن اتاق‌ها بر اساس عملکرد آنها و یا جدا شدن آنها از یکدیگر را در برداشته است. در قرن 18 خانه ها شکل خود را تغییر دادند. در فرانسه اتاق خواب از سالن‌ها مجزا شدند. در انگلستان؛ عملکرد یک اتاق از طریق نام آن مشخص می‌شد مثلاً اتاق خواب، یا اتاق نشیمن یا اتاق نهار‌خوری، ترتیب اتاق‌ها به گونه‌ای بود که به یک کریدور یا هال باز می‌شدند. همانند خانه‌هایی که به خیابان باز می‌شوند.
ساکنین دیگر می‌توانستند سریع از یک اتاق دیگر رفت و آمد کنند. الگوی خانواده بارهایی از اقامت در محیط بزرگ مرکزی و در حمایت فضاهای جدید؛ مستحکم‌تر شد و در شکل خانه بیشتر نشان داده شده بود.
لوکوربوزیه می‌گوید : «خانه ماشینی است برای زندگی» و پنج
اصل خویش را که شالوده معماری مدرن بر آن ریخته می‌شود مطرح می‌کند،چرا لوکوربوزیه خانه را به عنوان ماشین مطرح می کند؟
در تئوری ماشین،یک ماشین دارای قسمتهای ثابت است.لیکن آن قسمتها نیز حرکت می کنند و یکدیگر را نیز به حرکت در می آورند.کل ماشین می تواند تغییر پیدا کند گرچه این تغییر به طریق کاملاً پیش بینی،صورت می گیرد.ثبات جزء بخشهاست و نه کل.بخشهای کوچک محدود و معمولاً شبیه یکدیگر بوده و به صورت مکانیکی بهم متصل هستند.کل با اضافه شدن رشد پیدا می کند.معنی وسیع تری ندارد بلکه تنها جمع اجزاست.می توان آنها را از هم جدا کرد، بهم متصل کرد،معکوس کرد و قطعات آنرا جابجا کرد.هدف در مدل ماشین تخصیص کردن زمین و منابع است.مدل ماشین صرفاً بکار گرفتن طرح شطرنجی نیست بلکه دیدگاهی است خاص در مورد اجزاء و کل و عملکردهای آنها.عقلانیت صریح، با همه ی شکوه و خطر آن در بهترین شکل خود در این مدل بکار رفته است. نهضت مدرن، نهضت عملکرد‌گرایی بود و عملکردگرایی در سه بعد مطرح می‌شود:
1- کاربرد فضاها برای فعالیت انسان
2- کاربرد ساختمان برای تغییر محیط

● با عبدالحمید نقره کار؛

با عبدالحمید نقره کار؛ "باید تعریفی ایرانی-اسلامی از معماری ارائه دهیم..."

Bahram Hooshyar Yousefi بهرام هوشیار یوسفیسابقه تدریس دروسی چون مبانی نظری معماری، حکمت هنر اسلامی، فلسفه هنر و زیبایی، معماری اسلامی (حکمت و روشها)، حقوق در معماری، بررسی تطبیقی معماری، سیر اندیشه ها در معماری و... راهنمایی طراحی های نهایی مقاطع (کارشناسی و کارشناسی ارشد) و رساله های نهایی مقطع دکتری در دانشگاه های کشور از استاد عبدالحمید نقره کار شخصیتی پژوهشی ساخته و پرداخته است که اگر بخش عملی تجارب وی را در عرصه طراحی معماری بدان اضافه کنیم او را در بسیاری حوزه های مرتبط معماری و همچنین معماری ایرانی اسلامی جامع شرایط نظریه پردازی می سازد.
نقره کار دوست دارد به تحلیل ریشه ای مطالب بپردازد و مسائل را با توجه به علل تاریخی آنها و با ابرائه تعاریف جامع و مانع حلاجی کند؛ مقوله هویت را نیز بدین نحو مورد مداقه قرار می دهد و در فرصت کوتاه گفتگویمان ما را با این نوع رویکرد آشنا می سازد:



NoghrehKar عبدالحمید نقره کار؛

- دغدغه ی این روز های مدیریت راهبردی در بخش معماری، بیشتر از هر چیزی، ایجاد یک معماری با هویت است که انتقال دهنده مفاهیم ذهنی و روش پیشنهادی ما به جهان است در مقام یک تمدن متعالی باشد؛ با توجه به سوابق شما، پایبست این مقوله چگونه است و چطور محقق می شود؟
اگر در یک بحث کلی و تاریخی بخواهیم بدانیم که مشکل از کجاست - زیرا این مشکل اساسی یک مشکل تاریخی/اجتماعی است و صرفا یک رویکرد جزئی در یک حوزه ی خاص هنر و معماری نیست- این قضیه ناشی از رویکردی است که غرب به مسائل علوم انسانی و ماهیتا در گرایش های بین رشته ای مانند هنر و معماری دارد. در واقع ایده هایی که هنرمندان و معماران دارند جزو مباحث علوم انسانی است و صنعت و فناوری که به عنوان کالبد ساختمان در قالب علوم تجربی مطرح می شود. رویکردی که در غرب از رنسانس شروع و منجر به انقلاب صنعتی شد با اینکه از نظر تئوری معتقد بودند که مباحث فکری و فلسفی را نباید در علم و صنعت وارد کرد، منتهی این را به علوم انسانی و هنر و معماری و شهرسازی تامیم دادند. عملا رویکرد مادی گرا و رویکرد دنیا پرستانه را وارد حوزه هنر و معماری کردند، معماری تبدیل به صنعت ساختمان شد و دیگر هنر ساختمان در آنجا مفهومی نداشت و خود به خود با انقلاب صنعتی، رشد و توسعه ساختمان و امکان ایجاد شکل و فرم های جدید را برای معماران به وجود آورد و هیچ محدودیتی از نظر جهت گیری فکری و فلسفی در کار نبود. عملا معماری تبدیل به بت های زیبایی در شهر شد و این که می گویند معماری دوران مدرنیست فرمالیستی است و صرفا به شکل ها و صورت ها اهمیت می دهد، ناشی از این رویکرد است؛ یعنی وقتی که مباحث انسانی و مباحث فلسفی از کلام الهی جدا شد و در اختیار افراد قرار گرفت و افراد نیز به صورت خودبنیاد، هر کس ایده های نسبی و جزئی خودش را مطلق می کرد و به قول معروف پیامبران را حذف کردند و هر هنرمند و معمار تبدیل به پیامبر شد و مانیفستی می نوشت و جریانی فرمالیستی را در معماری ادامه می داد. بنابراین قطعا این رویکرد با دیدگاه اسلامی که مبنای آن این است که فطرت انسان چیست و ایده های انسان از کجا ناشی می شود و ایده های ممدوح چیست و ایده های مضمون چیست، سنخیت ندارد. انسان هم نفس حیوانی و هم نفس عقلانی دارد، نفس حیوانی دنبال شهرت طلبی و مادی گرایی است و طبیعتا هنرمندی که از آن ایده ها پیروی می کند به دنبال شهرت و پول بیشتر است. معماری که بایستی وسیله باشد در اختیار انسان برای برآورده کردن نیازهای خود معمار و خواسته هایش تبدیل به هدف شد، معماری تبدیل به بتی شد که خودش اصالت ذاتی پیدا کرد.
- می دانیم که اینروزها در خود غرب نیز نسبت به این رویکرد انتقاداتی مطرح است.
در دوره های بعدی مانند پست مدرنیسم انتقادهای خوبی به مدرنیسم می شد زیرا احساس می کردند خصلتا آن نوع رویکرد، رویکرد صحیحی نیست، منتهی آنها متاسفانه با کلام الهی ارتباطی ندارند و از وحی بریده اند، بنابراین در ارائه را ه حل دچار تناقض شده و بیراه می روند. در مدرنیسم، معماری ساختمان از نظر صنعتی حساب شده بود و ساختمان های خوبی را ایجاد کردند ولی متاسفانه وقتی خواستند به مسائل معنوی بپردازند از راه خودش وارد نشدند و یک نوع هنر انتزاعی که که ظاهرا معنوی بود ولی باطنا هیچ ارتباطی با عالم معنا و نیازهای حقیقی انسان ها نداشت به وجود آمد و آن رویکرد، فرانوگرایی است که در حوزه ی معماری به آن پست مدرنیسم می گوییم. یا این که به طور مثال بحث هرمنوتیک را مطرح می کنند و تفسیر و تعبیر یک اثر هنری را در حالی که ما در دیدگاه اسلامی همین بحث را داریم. اصولا هنر تجلی یک معنا و مفهومی است و تا تفسیر و تعبیر نشود انسان نمی تواند یک اثر هنری را درک کند. ولی آنها به جای این که تفسیر و تعبیرشان متن محور باشد و ببینند هنرمند چه مفهومی را درک کرده است و آن مفهوم را در این کلام یا اثر هنری تجلی داده است هنرمناتیک مخاطب محور یا هنرمند محور است. یعنی مخاطب خاطرات ذهنی خودش را بدون اینکه متوجه باشد که این متن چه معنا و مفهومی دارد تفسیر و تعبیر می کرد و استفاده از متن یا یک اثر هنری یک حالت سورئالیستی پیدا کرده بود.
- این تاویل های مختلف در چه سمت و سویی سیر می کند؟
نتیجه ی آن که کثرت گرایی یا قرائت های مختلف از متن ناشی از قطع شدن تعامل انسان ها از مسائل فرهنگی است زیرا از یک طرف می گویند مرگ مولف یا هنرمند هیچ تاثیری بر اثرش نمی گذارد و او خاطرات خودش را باز خوانی کرده است و از یک طرف می گویند هرمنوتیک یعنی مخاطب محور، و مخاطب هم ذهنیات خودش را بازخوانی می کند و در اینجا تعاملی بین هنرمند و اثر و مخاطب وجود ندارد به این ترتیب وقتی بنا شد که هر کس خاطرات خودش را تداعی کند و اثر نیز هیچ نتیجه ایی ندارد و انسان ها عقل جزئی تجربی دارند و عقل کل نیستند و تمام نیازهای تکامل انسان را درک نمی کنند و این فقط از طریق کلام الهی و عقل کل است که می توانیم بستر تکامل انسان را از ماده تا نور الهی پیگیری کنیم و زمانی که می بینیم اینها تعریف نشده اند عملا می بینید که آثار معماری تبدیل به بت سازی شده است و هر هنرمند یک سامری است. هر کس سعی می کند نفسانیات خودش را در اثر هنری تجلی دهد نه روح الهی خودش را، بنابراین در بحث ما قبل از این که هویت ایرانی- اسلامی را بخواهیم درک کنیم باید بدانیم که در چه فضای جهانی به سر می بریم زیرا مدارس و دانشکده های ما دانشکده هایی هستند که برنامه های غربی را ترجمه کرده اند و تدریس می کنند بنابراین معماران ما چنین رویکردی را دارند. شما اشاره کردید که که معماری ایرانی- اسلامی نیازی است که خیلی ها به ان اشاره می کنند، این نیاز یک نیاز مقطعی نیست، یک نیاز تاریخی است و جهت گیری کلی هنر و معماری و شهرسازی در غرب تحت تاثیر بنیان های فکری غرب کاملا رویکرد جزئی و مادی گرا دارد و حداکثر صنعت ساختمان را برای ما باز خوانی و باز تولید میکند در حالی که در فرهنگ های انبیا همه چیز وسیله است برای تکامل انسان، کل دنیا نیز وسیله است برای تکامل انسان، معماری و شهرسازی هم در واقع به همین تعبیر مورد توجه قرار می گیرد، بنابر این اگر بگوییم که انقلاب اسلامی ایران در حوزه معماری و شهرسازی چه حرفی برای گفتن دارد نسبت به آن چه که امروز در جهان اتفاق می افتد این است که بتوانیم این رویکرد جهان معاصر را تغییر دهیم یعنی در معماری و هنر به جای این که هنرمند خود بنیاد شود باید تعریف جدیدی از معماری ارائه دهیم که این تعریف انسانی و اسلامی باشد و در جهت تامین نیازهای فطری انسان ها ظهور پیدا کند. من به شما تبریک می گویم که این نیاز اساسی را درک کردید و انشالله دنبال آن هستید که مبانی و ارزش های آن شناخته شود و در کارهای آموزش و پرورش که حوزه ی بسیار وسیعی است به کار گرفته شود.
- آن چه من از فرمایشات شما دریافت کردم این است که نگاه الهی که پایه هایش در فطرت انسان است و به نگاه انسان به جهان شکل می دهد و در عین حال برداشتی را که از جهان داریم را هدایت می کند و برای تحلیل واقعیت های جهانی و به ما کمک می کند. وقتی واقعیات جدیدی را در جهان به وجود می آوریم بر اساس این نگاه خواهند بود و و در این صورت است که معماری مصداق یک رویکرد الهی، با هویت وفطری می شود.
در یک کلام خداوند فرموده است: من زمین و آسمان را برای انسان آفریدم و انسان را برای تکامل؛ همه کارهای ما از جمله معماری و شهر سازی باید برای انسان و در جهت تکامل وی باشد. اگر این پروسه در جهت گیری درست صورت بگیرد طبیعتا پاسخ گوی همه ی نیاز های انسان خواهد بود.
- به لحاظ تئوریک و جامع بودن این نگاه بسیار زیبا است و برای ذهن انسان معاصر بسیار امنیت بخش است ولی راهکاری که برای تولید فیزیکی در این روش پیشنهاد می شود چه از نظر راهکارهای محلی و چه از نظر راهکارهای جهانی چه چیزی ممکن است باشد؟
زمانی که با دانشجویان معماری بحث می کنیم می گوییم درحوزه علم یا هنر باید یک تعریف درستی از آن داشته باشیم تا بدانیم که در چه مبنا و اصول و جهتی باید حرکت کند. به طور مثال از معماری ایرانی-اسلامی معماری یک چنین تعریفی را مطرح می کنیم: "معماری ساماندهی فضای زیست انسان ها با بهره برداری عالمانه و عادلانه از اجزا و عناصر طبیعی و مصنوعی متناسب با نیازهای متنوع مادی و روحی انسان ها و در جهت کمال آن هاست".
اگر کل این تعریف را بررسی کرده و مبانی و اصول و جهت گیری آن را بررسی کنیم و سپس به جزء آن بپردازیم به طور مثال در مورد مدرسه نیز صحبت کنیم آن وقت شما می توانید نتایجی را که مد نظرتان است را برداشت کنید.
ساماندهی فضای زیست انسان: اصولا سامانه به چیزی می گویند که اجزای متکثری دارد و این اجزا باید باهم هماهنگ وهم جهت شوند و در جهت یک هدف واحد قدم بردارند. معماری یک چنین چیزی است، شاید شما هزاران جزء را به کار می گیرید تا این ها بتوانند فضای زیست انسان را تامین کنند. در معماری فقط حجم و نما و پیکر آن مطرح نیست، چیزی که شما می سازید برای آن فضایی است که انسان در آن قرار می گیرد و تمام این ها به اعتبار فضا اهمیت پیدا می کنند نما و حجم و تکنولوژی ساخت و نورپردازی ساختمان برای فضایی است که می خواهید از آن استفاده کنند.
پیکره دیگر اصل نیست و تبدیل به قطب می شود، اگر فقط پیکرآن مد نظر قرار گیرد تبدیل به بت شده است. معمار می خواهد یک فرم زیبا داشته باشد در حالی که اساس آن، فضایی است که کاربران می خواهند از آن استفاده کنند. معمار یک چیزی را می سازد و چندین سال عده ایی می خواهند از یک عملکرد خاص استفاده کنند وباید این عملکرد مناسب آن فضا باشد. پس در اولین بعد این تعریف باید تمام اجزا و عناصر معماری برای فضای زیستی انسان ها مناسب باشد و به اعتبار آن فضای زیست تعریف و داوری و مورد ارزش یابی قرار می گیرند.
به طور خاص با بهره برداری عالمانه و عادلانه از اجزای طبیعی یا مصنوعی، آن چه معماری به کار می برد از اجزا و عناصر طبیعی است، این اجزا و عناصر را باید کاملا بشناسیم به طور مثال هر سنگ یا فلزی چه خاصیتی دارد و در کجا و به چه میزان باید استفاده شود و عالمانه به این جهت است که معماری اول یک صنعت و مهندسی است بحث سرانه ها و ابعاد و مقیاس و قاومت ها و... مطرح می شود. یعنی دستاوردهای مهندسی ساختمان باید کاملا رعایت شود و ما نمی توانیم از هنر ساختمان ایران اسلامی صحبت کنیم در حالی که به علوم تجربی و مهندسی ساختمان و اقتصاد ساختمان و... بی توجه باشیم.
"عادلانه" هم به این جهت است که هر چیزی برای جای مناسب به کار برده شود، در ابتدا هم نمی گوییم چه چیز زشت است و چه چیز زیبا است، در ابتدا می گوییم همه چز زیبا است زیرا خداوند خلق کرده است اما زیبایی طبیعت برای چیست؟ زیرا همه چیز در جای خودش قرار دارد و اگر همه اش یکنواخت بود زشت می شد همین تنوع و این که هر چیزی در جای خودش است زیباست. امام صادق (ع) می فرماید: بالعدل قامت السماوات و الارض – با عدالت زمین و آسمان برپا شد و ما اگر می خواهیم خلاقیتمان، خلاقیت الهی باشد باید عادلانه کار کنیم، به طور مثال مصرف اضافی نداشته باشیم، سرانه ها را رعایت کنیم و مواد و مصالح را در جای خودش استفاده کنیم .
مطلب سوم این است که همه اینها وسیله است متناسب با نیازهای متنوع مادی و روحی انسان ها که طبیعتا همه این ها فضای زیستی انسان را به وجود می آورد زیرا انسان ها نیازهای متنوعی دارند چه از نظر مادی و روحی مانند ورزشگاه، پارک ، مدرسه و....که هر معماری باید متناسب با این نیازها سامان پیدا کند و این مقوله فقط مادی نیست زیرا شما در این فضایی که نشستید حرارت و نورگیر و منظر مناسبی را می خواهید که جنبه مادی آن است در عین حال نیاز به آرامشر روحی و صفای باطنی فضا را احساس کنید.
فرض کنید در کلاسی که دروس نظری و فلسفی تدریس می شود یک نوع تعامل بین استاد و دانشجو نیاز است برقرارشود و زمان تدریس دروس کارگاهی یک تعامل دیگری نیاز است. نیازهای روحی نیز در هر فضا با دیگری تفاوت می کند زیرا شما در پارک یک نوع نیاز روحی را باید تامین کنید و در مسجد به نحوی دیگر و باهم تفاوت می کند. بنابراین هدف معماری و هدف معماران باید این باشد که بدانند مخاطبشان کیست و نیاز هایی را که می خواهند را درست و در جای خودش برآورد کنند و اندازه و کیفیت لازم را داشته باشد و باز همه اینها بهانه است برای تکامل انسان و دارای جهت گیری از ظاهر به باطن و از صورت به معنا است و در یک کلمه اصل حاکم بر معماری ایرانی- اسلامی چیست؟ بستر سازی سیر انسان از ظاهر به باطن و از صورت به معنا، از کثرت به وحدت، و این مباحثی است که در ادبیات عرفانی ما به آن اشاره شده است. معماری یک هنر است و باید ظاهر آن تجلی آن معنا باشد، همان طور که طبیعت به این صورت است و خداوند نیز طبیعت را به صورت آیه ای خلق کرده است. آیاتنا وسنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم.

- و در حقیقت این خودش پایه تولید فرم در معماری ایرانی- اسلامی است.
بله اگر همین پروسه را در نظر بگیریم، این تعریف از معماری باعث می شود که یک معمار بداند که ایده هایش را از کجا می آورد، این ایده ها هستند که فرم را می سازند، بنابراین ایده های معمار باید عالمانه و عادلانه باشد و در جهت تکامل انسان گام بردارند و نیازهای مادی و روحی انسان را درک کرده تا بتوانند فرم و شکلی را به وجود آورد که همه مسائل در آن رعایت شده باشد. پس در این جا دو بحث مطرح می شود که معمار، یکی خودش را درست نکرده باشد و مسیر تکاملی اش را درست نشناسد و دیگری طبیعت و نیازهای انسان را درست نشناسد، نمی تواند ایده خوبی داشته باشد. چه در علوم تجربی و چه در طبیعت و چه مفاهیم روحی و معنوی، تا هنرمند یا معمار در درون خودش تکامل معنوی پیدا نکرده باشد و هنوز در نفس حیوانی خودش مانده باشد به دنبال منافع و خودنمایی خودش است؛ والنفس اماره بالسوء، فقط به سوء میل دارد و به علم میل ندارد. این نفس راضیه مرضیه، نفس عقلانی، نفس مطمئنه هستند که به علم رسیده و آن می تواند در ذهن ایده های خوب ایجاد کند.
مساله دوم استعداد است خیلی وقت ها کسی می تواند عارف خوبی باشد ولی معمار خوبی نباشد، استعداد هر کاری در انسان ها متفاوت است و بنابراین اگر کسی می خواهد معمارخوب باشد باید هم دارای علم و هم استعداد باشد.دانشکده های ما به خصوص باید دراین جهت برنامه ریزی های درستی انجام دهند و آن نیازهای واقعی علمی دانشجویان را در اختیارشان قرار دهند و هم تکامل روحی و معنوی برایشان ایجاد کنند، انسان دوست و انسان شناس شوند وزمانی که برای یک دانش آموز مهد کودک یا راهنمایی طراحی کنند این قدرت را داشته باشند که نیازها آن کودک را درک کنند و.... استعداد فردی لازم است تا بتوان ایده های خوب را در شکل های مناسب پیاده کرد.
- اگر بخواهیم به صورت مصداقی بحث کنیم تعداد زیادی از آثاری که مربوط به گذشته ما است حائز این نکاتی که فرمودید هستند. درست می گویم؟
نگاه به گذشته را نباید مطلق کرد، زیرا آنچه که در گذشته ما اتفاق افتاده نسبی است و اصول حاکم بر هنر و معماری اصول ثابتی است زیرا اصول حاکم بر هستی ثابت است. انسان کیست و چیست و مسیر تکاملش چیست؟ به دست من و شما نیست، کسی که خلق کرده است می داند چیست. این اصول مفهومی است و هنگامی که این اصول در شرایط زمانی و مکانی و زمانی خاص پیاده می شود به صورت نسبی در می آیدغ به طور مثال اسلام مطلق است زیرا "تبیان کل شی و تشبیه عالم تکوین" است و واقعیت موجود را قرآن تشبیه کرده و چیزی اضافه و کم نگفته است. این اصول ثابت است اما مسلمان ها انسان های نسبی هستند و درجه ای که هر کس به درک از اسلام رسیده متفاوت است. پس ما معماری سنتی را نباید مطلق کنیم، معماری سنتی تجلی آن اصول نسبی است که در وجوهی موفق و در وجوهی دیگر کمتر موفق بوده است. در نتیجه اصول ثابتند و آثار نسبی هستند. اگر معماری سنتی را به صورت کلی بررسی کنیم طبیعتا بهره برداری زیادی از فرهنگ و مفاهیم اسلامی در آن موجود دارد، منتهی بر حسب این که چه امکاناتی را در اختیار ما قرار می دهد، یک معماری خوب و دیگری نسبتا خوب است.
آن چه که به طور کلی نسبت به معماری گذشته ی ما می توان گفت این است که معماری گذشته ی ما تا اواخر قاجار مفاهیم را نسبتا حفظ کرد اما از نظر تکنولوژی و علم روز و فناوری و زیرساخت های شهرسازی و... بسیار عقب افتاده وعقب نگه داشته شده بود. بنابراین مفاهیم اصیل هستند اما کالبدها کهنه و عقب مانده و ما نباید به آنها راضی باشیم. در دوره پهلوی تا انقلاب آن مفاهیم را که از دست دادند و ظاهر نیز از دست رفت و پیشرفت صنعتی هم در کار نبود و بد اندر بدتر شد. در حال حاضر باید در هر دو بعد تجدید نظر کنیم و یک بازسازی عمیق و اساسی از خود دانشکده های معماری شروع شود و به تدریج نتایجش در دفاتر مهندسان مشاور و ارگان های دولتی که دست اندر کار ساخت و ساز هستند به دست آید. یک باز نگری روی مفاهیم و اصول باید داشته باشیم، زیرا در حال حاضر برنامه های ما ترجمه برنامه های غربی است و اساتید هنوز همان ها را تدریس می کنند و با توجه به فرمایش مقام معظم رهبری محتوای دورس علوم انسانی باید عوض شود و اسلامی شود و در گرایش های بین رشته ای نیز در فلسفه هنر و زیبایی شناسی و فلسفه معماری مطرح است و هم اصول بازخوانی شود و هم از نظر صنعتی و تکنولوژی مواد و مصالح نو را با بیان جدید به کار ببریم.
- فرم حادث از بحث مورد اشاره به چه نحوی شکل می گیرد؟
به طور مثال، متاسفانه می بینم بعضی از مدارس که می خواهند ایرانی و اسلامی شوند، فکر می کنند ایرانی-اسلامی صرفا به این است که یک سری آجر و کاشی به کار ببریم؛ این بسیار رویکرد غلطی است ومعمار ایرانی- اسلامی دارای مبانی فرازمانی و فرا تاریخی است و می تواند عالی ترین معماری هارا در غالب ها و شکل های نو و در آخرین دست آورد های مهندسی به وجود آورد و سامان دهد. چرا از مواد و مصالح کهنه استفاده کنیم؟ مفاهیم اصول کلی هستند و ماده و شکل ندارند و می توانند میلیاردها شکل جدید پیدا کنند و با مصالح جدید بیان روز پیدا کنند و نشان دهند.
اینکه ما اگر بخواهیم به اصول برگردیم باید شکل های قدیمی و مواد و مصالح کهنه را به کار ببریم، یک عقب گرد بسیار بدی است که به ما القا می شود؛ در حالی که اسلام برای جهان جدید آمده است و شکل های جدید را به وجود می آورد و این خلاقیت جزو فطرت انسان است و خداوند این فطرت را در وجود انسان قرار داده است و باید همان طور که در صنعت پیشرفت می کنیم، اصول را نیز حفظ کنیم.

● مسکن در امارات به کدام سو می‌رود؟

مسکن در امارات به کدام سو می‌رود؟

ادامه مطلب ...

● پای صحبت دکتر منصوره طاهباز؛ معماری همساز با محیط، تجلیگاه شهو

پای صحبت دکتر منصوره طاهباز؛ معماری همساز با محیط، تجلیگاه شهود ایرانی
Bahram Hooshyar Yousefi بهرام هوشیار یوسفیدکتر منصوره طاهباز، لیسانس و فوق لیسانس و دکتری را در رشته معماری از دانشگاه شهید بهشتی اخذ کرده؛ تبحرش را در مبحث معماری همساز با محیط مدیون تلمذش نزد دکتر محمود رازجویان که از اساتید درجه اول این وادی در ایران است و از اولین ها در این عرصه، می داند و حاصل سال های شاگردی البته به صورت کتابی تحت عنوان "خورشید و جهت گیری ساختمان" طی همان سال های اوایل دهه 60 به چاپ رسیده است.

ادامه مطلب ...