روی برخی دیوارهای شهر، حتی در بافت تاریخی با اسپری نوشتهاند: «خرید و فروش زمینهای میراث فرهنگی»! بازار پر رونقی که به نظر میرسد با قدرت کاسبکارانه کنونی در محدوده توس هیچکس توان مقابله با آن را ندارد، حتی قانون!
بافت تاریخی «توس» و زمینهای طراف آن بیش از 40 سال است که دستخوش زورگویی و قدرت کاسبکارانه فقط چند خانواده در روستاهای «توس سفلی»، «توس علیا» و «اسلامیه» شده و هرکس که ساز مخالفی در توس با این چند خانواده بزند، جوابش تهدید و کتک و فحاشی است...
حتی به همین دلیل سالهاست طرح «تفصیلی» توس که حتی مراحل نهایی شدن را میگذراند، ته خط مصوبات نهایی گیر افتاده است، بدون هیچ حمایت و پشتیبانی.
دستکم از پنج سال پیش، آن هم در یک دوره زمانی مشخص - 25 اردیبهشت «روز بزرگداشت فردوسی» - آنهم چون این شاعر نامدار در توس دفن است، به یاد بافت تاریخی توس و مشکلاتاش میافتیم و در ذهنمان خاطرهسازی میکنیم، اما چه فایده؟
سعید ساداتنیا که از سال 1380 «مدیریت پروژه توس» و طرح آمایش آن را برعهده گرفته است، وضعیت توس را دردآور میداند.
او در این زمینه به ایسنا میگوید: پیشنهادات بلند مدت و کوتاه مدت زیادی برای ساماندهی و حفاظت از بافت تاریخی توس داشته و داریم، اما به دلیل زمینخواریها، زورگوییهای کاسبکارانه و مشکلات متعددی که در این منطقه به وجود آوردهاند، امکان به نتیجه رساندن آنها وجود ندارد.
وی حکایت بافت تاریخی توس را یک داستان با سری دراز میداند که بیش از 10 سال از آغاز آن میگذرد و میگوید: در پبشنهادهای اولیه این قضیه مطرح شد که برای حفاظت از این منطقه دو روستای «توس سفلی» و «توس علیا» تخلیه و به ساکنانش خانهی معوض داده شود؛ و از سوی دیگر جمعیت روستای سوم یعنی «اسلامیه» را تثبیت کنند، اتفاقی که هیچگاه رخ نداد.
او ادامه میدهد: در آن زمان جمعیت منطقه یکدهم جمعیت کنونی بود، ما میتوانستیم در آن موقعیت دو روستا را تخلیه و جمعیت روستای سوم را تثبیت کنیم و از توسعه بیشتر در این سه روستا جلوگیری کرده و طرحهایش را به خوبی اجرا کنیم و با خریداری زمینهایی بیرون از محدوده بافت تاریخی و آمادهسازی آنها و دادن آنها به مردم منطقه، آنها را ترغیب به جابجایی کنیم، اما هیچکدام انجام نشدند.
وی با اشاره به مساحت 350 هکتاری توس که حدود 150 هکتار آن شهر تاریخی توس و در واقع مهمترین شهر دورهی اسلامی بوده است، میافزاید: در آن زمان در منطقه توس چیزی تحت تصرف مردم نبود و زمینها آزاد بودند، در این شرایط به راحتی در طول 10 سال گذشته میشد کارهای پژوهشی و اقدامات باستانشناسی انجام داد و حفاری کرد، اما با گذشت زمان مالکهای شخصی با زدوبندهایی که انجام دادند زمینها را بین خود تقسیم کرده و سپس با قیمتهای بالاتر بین مردم فروختند. آنها یک کاسبکاری راه انداختند و به مردم گفتند هرکس در این منطقه ساکن شود نانش در روغن است.
او با بیان این نکته وضعیت کنونی در توس به دلیل کوتاهیهایی از چند سال گذشته فرمانداری، استانداری و میراث فرهنگی است، ادامه میداد: برخی دستگاههای دولتی با تندروی و دادن قولهای نابجا، لولههای آب، برق و گاز را از این منطقه عبور دادند، جادههای در دسترس ایجاد کردند، حتی در طول چند سال گذشته باروی دوره ایلخانی را تخریب کردند و در بخشهایی از آن ساختوساز جدید انجام دادند.
ساداتنیا در ادامه به خالی از سکنه بودن این منطقه در طول 36 سال پیاپی در سالهای گذشته اشاره میکند و میگوید: وجود آرامگاه فردوسی به مرور باعث این اتفاقات شد، جلوی توسعه در این منطقه گرفته نشد و مردم ترغیب شدند زمینها را خریداری کنند، تا جاییکه به مرور قیمت این زمینها افزایش یافت، پس پولهای باد آورده هم با خود قدرت و فساد آوردند. به مرور جمعیت صفر نفری این منطقه در سال 36 به جمعیت 1000 نفره در سال 70 و جمعیت کنونی 10هزار نفره رسید و چند سال آینده به 50 هزار نفر میرسد.
او توضیح میدهد: در سالهای اخیر آنقدر برخی از مردمِ این محدوده قدرتمند و برای خود صاحب منصب شدهاند که حتی بارها عوامل میراث فرهنگی را تهدید کرده و کتک زدهاند و حتی به ما که حدود 12سال است برای آمایش و ساماندهی این محوطه فعالیت میکنیم فحاشی میکنند، آنها اکنون خود را نمایندگان مردم اینجا میزنند، چون پول و اعتبار دارند! در واقع آنها دارند از خان گسترده و حقوق عمومی استفاده میکنند و اکنون از همه طلبکارند، حتی زمانیکه همکاران ما برای انجام کارهای مربوط به پروژه میروند با اسلحه تهدید میشوند. در چند سال گذشته نیز نماینده میراث فرهنگی و رئیس پایگاه میراث فرهنگی توس را گروگان گرفتند.
ساداتنیا دلیل این اقدامات را نبود عزم لازم و جدی در مدیریت شهری توس و مشهد میداند و تاکید میکند: متاسفانه این ناهماهنگیها به جای اینکه تمام شوند، در حال گسترشاند؛ هر چند از مدتی پیش که توس زیر نظر شهرداری مشهد رفته است، شهرداری قدری با این معضلات مقابله میکند.
وی با اشاره به یافتههای آخرین حفاریها در این محوطهی تاریخی اظهار میکند: در حفاریها مختلف در سطح این بافت تاریخی، بخش حاکمنشین شهر، یک زندان، کف سازی و قنات در جلوخان و زندانی دیگر در شارستان و کهندژ به دست آمدند، در منطقهای که علاوه بر فردوسی 450 تن از مفاخر ادبیات، هنر و فلسفه آرامیدهاند.
او با تاکید بر اینکه در حال حاضر نیز وضعیت کنونی توسط فقط تعداد معدودی از افراد ساکن در این محدوده ادامه دارد، بر وجود یک عزم جدی برای پایان دادن به این بحثها تاکید و میگوید: امیدوارم شورای فنی جدید سازمان میراث فرهنگی و اساتیدی در این شورا فعالند بتوانند این پروژه را به نتیجه برسانند.
مدیرعامل تیم مشاور آمود مهمترین اقداماتی که شاید در آینده بتواند این بافت تاریخی را نجات دهد، هنوز همان راهکارهای اولیه میداند و معتقد است: تا این در نخستین قدم جمعیت منطقه به عنوان یک مکانیزم ساده و روشن تثبیت نشود، نمیتوان کارها را به درستی انجام داد.
وی میافزاید: در درجه اول جلوگیری از توسعهی منطقه بهترین راهحل است، باید اجازه امتیازدهی برخی افراد را گرفت، زمینخوارها را شناسایی و با آنها برخورد کرد تا موارد تخلف برطرف شوند.
او داستان کنونی بافت تاریخی توس را یک داستان دردآور میداند که تا زمانیکه در آن منطقه قانون اعمال نشود و مدیریت شهری در منطقه به تفاهم نرسد، فقط شرکتهای اندیشهساز، میتوانند برایشان طرح دهند، چون آنها مجری نیستند، پس کاری از دستشان برنمیآید و هر روز وضعیت آن مناطق بدتر از دیروز میشود.
مدیر پروژه توس زیر فشار مالی رفتن شرکتهای طرحساز در اینگونه مناطق را از جمله معضلات میداند و ادامه میدهد: یک پروژه دوساله را 10 سال است که در دست انجام داریم، اما قدرتهای مالی منطقه اجازه تکمیل آن را نمیدهند.
وی تاکید میکند: متاسفانه برخی از کارمندان میراث فرهنگی هم به جای اینکه توسعهای پایدار و مبتنی بر قانون و طرحهای مصوب قانونی داشته باشند، فقط به دنبال بوی پول میروند. به قول برخی از افراد شاید در این منطقه فقط «نان در خلاف» باشد. متاسفانه معضلات این منطقه روز به روز در حال افزایش است.
انتهای پیام
زمانی خانه ها محلی برای آسایش و حریمی برای زندگی خصوصی انسان بودند؛ کافی بود پرده ها را بکشیم تا از دنیای پیرامون خود جدا شویم و دست هیچکس به ما نرسد. اما این روزها، با رواج یافتن بیش از اندازه موبایل ها، ترموستات های هوشمند، دوربین های کینکت و بسیاری موارد دیگر، بیش از هر زمان دیگری در دسترسی سایرین هستیم.
پژوهشگران حوزه معماری مرکزی به نام Space Caviar نیز در پاسخ به همین مساله با کمک متخصصین Prokoss موفق به ساخت خانه ای به نام RAM House شده اند. RAM از سرواژه های عبارت Radar Absorbent Material به معنای مواد جذب کننده راداری گرفته شده و خانه ای است که به صورت انتخابی سیگنال های الکترومغناطیسی حمل کننده داده را مسدود می کند.
در ادامه این مطلب با دیجیاتو همراه باشید.
البته ناگفته نماند اماکنی نظیر هتل ها سال هاست که سیگنال های وای فای را مسدود می کنند اما آنچه این خانه را از آنها متمایز می کند این است که فرایند مسدود سازی به صورت کاملا کنترل شده قابل انجام است.
ساکنان این خانه می توانند پنل های مسدود کننده سیگنال را به هر بخش از آن که می خواهند انتقال دهند و درست مانند زمانی که برای ندیدن یک منظره، پرده های خانه را می کشند از این پنل ها هم برای بلوکه کردن سیگنال های آزار دهنده استفاده نمایند.
جوزف گریما یکی از معماران این پروژه می گوید برای آنکه نشان دهیم زندگی بدون این سیگنال ها چگونه است تصمیم گرفتیم این خانه را بسازیم. این بنا از ساکنینش دعوت می کند تا بیشتر نسبت به امواجی که هر لحظه به سمتشان هدایت می شوند آگاه باشند و پنل های در نظر گرفته شده برای آن کاری شبیه به پرده در خانه های سنتی را می کنند.
فریم خانه از فولاد ساخته شده و به گونه ای طراحی گردیده که الکتریسیته را جذب نموده و آن را در داخل سازه محصور می کند، اما بخش اعظمی از عمل مسدود سازی سیگنال ها از طریق تعدادی پنل کربنی صورت می گیرد که می توانند امواج الکترومغناطیسی را جذب نمایند.
اتاق هایی که در طبقات پایینی قرار دارند داده ها را به شیوه ای متفاوت مدیریت می کنند. هر کدام از این اتاق ها از طریق قفسه های کتاب از یکدیگر جدا می شوند و برای ورود به بخش های دیگر از جمله آشپزخانه، دفتر، کتابخانه و حمام کافی است که این ماژول ها را حرکت دهید.
با چسباندن ماژول ها به یکدیگر می توانید نوعی بانک ایمن برای نگهداری داده های خود بسازید که هرگونه ارتباط از طریق لوازم هوشمند خانگی نه می تواند به داخل آن راه پیدا کند و نه از آن خارج گردد.
درست است که خانه های امروزی به گونه ای ساخته می شوند که حریم خصوصی ساکنانش حفظ گردد؛ برای نمونه پنجره هایشان کوچک است و اتاق خواب هایشان در دارند اما جالب اینجاست که این سازه ها نسبت به داده های نامرئی افراد بی اعتنا هستند.
گریما می گوید: ساخت این خانه اعتراض نسبت به تکنولوژی محسوب نمی شود و بیشتر تلاشی است برای متعادل نمودن تکنولوژی و هم زیستی مسالمت آمیز با آن در منازل. این خانه عجیب از تاریخ ۱۴ تا ۱۹ آوریل در Atelier Clerici میلان در معرض دید عموم قرار دارد.
وسعتاین پارک حدود ۳۴۲ هکتار است که به شکل مستطیل در قلب منطقه منهتن (منطقه تجاری نیویورک) واقع شده است. همچنین این پارک دارای دریاچههایی به وسعت جمعاً ۶۰/۷ هکتار میباشد. سالیانه ۲۵ میلیون نفر از این پارک بازدید میکنند.
نقد اقتصاد سیاسی:منطقهی
شهری قزوین از منظر جغرافیایی دارای موقعیتی کموبیش منحصربهفرد است.
موقعیتی که آن را به شاهراه ارتباطی شرق و غرب و شمال و جنوب کشور تبدیل
کرده است. همین موقعیت ترانزیتی در کنار نزدیکی آن به پایتخت است که در
برنامههای عمرانی سوم (1341-1346) و چهارم (1346-1351)، همزمان و بعد از
اصلاحات ارضی و شتابگیری فرایند مدرنیزاسیون و صنعتیشدن، توجه کارگزاران
اقتصادی را جلب کرد و طرح احداث نخستین شهر صنعتی کشور را در این منطقه
پایهریزی شد.
بازتولید حاشیه در کالبد شهر
محمد غزنویان
نقد اقتصاد سیاسی
نگاهی به تجربه نوسازی بافت فرسوده در هادی آباد قزوین
نقد اقتصاد سیاسی :منطقهی شهری قزوین از منظر جغرافیایی دارای موقعیتی کموبیش منحصربهفرد است. موقعیتی که آن را به شاهراه ارتباطی شرق و غرب و شمال و جنوب کشور تبدیل کرده است. همین موقعیت ترانزیتی در کنار نزدیکی آن به پایتخت است که در برنامههای عمرانی سوم (1341-1346) و چهارم (1346-1351)، همزمان و بعد از اصلاحات ارضی و شتابگیری فرایند مدرنیزاسیون و صنعتیشدن، توجه کارگزاران اقتصادی را جلب کرد و طرح احداث نخستین شهر صنعتی کشور را در این منطقه پایهریزی شد.
شهر صنعتی البرز که در 15 کیلومتری جنوب شرقی قزوین در اواخر دههی 1340 پایه گذاری و احداث شد نخستین «شهر صنعتی» ایران محسوب میشود: مجموعهای صنعتی که بیش از 900 هکتار اراضی مرغوب زراعی را به خود تخصیص میدهد و بهسرعت به مرکز جذب هزاران نفر نیروی کار بدل میشود.(1) تقارن احداث این مجموعهی عظیم با آخرین مراحل اصلاحات ارضی، جمعیت بزرگی از زارعانی را که از میان عوامل پنجگانهی تولید دهقانی، تنها صاحب نیروی کار انسانی بودند (خوشنشینها) را به این منطقه سرازیر کرد. این افراد به سبب عدمانتفاع مستقیم از مزایای اصلاحات ارضی، و بی بهره ماندن از تملک درصدی هر چند ناچیز از زمینهای تقسیمشده، فینفسه قابلیت جابهجایی بالایی پیدا میکنند و به موزات تکمیل اصلاحات، فرایند تحول به کارگران روستایی را طی میکنند. این قشر روستایی که پایبند زمین و مالکیت نبودند، اغلب برای امرار معاش بین روستاهای مختلف حرکت و در واقع، هر جا، هر کاری میبود، آنان نیز حضور پیدا میکردند.
بنابراین طبیعی است که با درخشش کورسوهای جدید اشتغال در شهرها و مراکز تازه صنعتیشده، آنان نیز انبوهوار حرکت میکردند و در مراکز شهری و تولیدی ـ صنعتی جدید، آیندهای تازه را جستوجو میکردند. اما معمولاً مراکز جدید تولیدی، قادر به جذب و استخدام تمام این نیروها نیستند و از طرف دیگر انگیزههای اولیهی مهاجرت این نیروی کار و امکانات اندک محیط روستا، «دست از پا درازتر بازگشتن» را نیز از آنان سلب میکند. از این روست که آنها در مقام «ارتش ذخیره»ی بازار کار شبکهی وسیعی از مشاغل خرد و غیررسمی مانند کار روزمزدی، دستفروشی و مانند آن را ایجاد و با تمام توان سعی کنند موقعیتی برای جایگیری و بقای خود در وضعیت تازه پدیدار سازند.
در این مرحله است که «اسکان» ناگهان به «مسئله» تبدیل میشود. زمینهای با قابلیت سکونت شهری، که در فرایند تجدید سازمان شهر مدرن، دارای ارزش افزودهی فوقالعاده شدهاند، این نیروی کار را از تأمل در سکونت در مراکز شهری باز میدارد و آنان را دست اندرکار «تصرف» و «ساختوسازهای غیر قانونی» در حومههای شهری یا بهاصطلاح در مناطق «خارج از محدوده » میکند.
بهتناسب صنعتیشدن شهر قزوین، یکی از نخستین هستههای حاشیهنشینی نیز در این شهر شکل میگیرد و محلهی هادیآباد به بارزترین جبههی تصرف و ساختوساز و اسکان غیررسمی تحول می یابد. ساختوساز در این محله که مانند تمام نواحی پیرامونی شهر قزوین، عرصهی فراخی از تاکستانها و باغات بادام بوده است از نیمهی دههی 1330 آغاز شده بوده است. با این حال در حدفاصل نیمهی دوم دههی چهل تا پایان نیمهی نخست دههی پنجاه، فرایند شکلگیری نهایی مختصات کالبدی محله به اتمام میرسد و مجموعهی نسبتاً بزرگی از پلاکهای ریزدانهی سی تا پنجاه متری در کوچه و خیابانهای ناهمگون و تراکم بالای جمعیت را در خود گنجاند.
همزمان با هادیآباد، محلاتی نظیر «نوروزیان» و «آبگیلک» نیز چنین تحولی را مشابه نمونههای تهرانی و کرجی پشت سر گذاشتند، اما تأکید ما در این یادداشت بر محلهی هادیآباد، پیش از هر چیز برآمده از موقعیت بسیار ویژهی این محله است. در واقع، نزدیکی تأملبرانگیز این محله (به فاصلهی سه چهارراه) با یکی دو محلهی قزوین که به محل سکونت لایههای بالایی طبقهی متوسط و بخشی از ثروتمندان قزوین شهره هستند، باعث میشود این محله به طور نمادین، خصلت قطبیکنندهی تحول سرمایهدارانهی شهر جدید را بازنمایی کند.
از منظر زندگی روزمره نیز، میتوان بهسهولت به تفاوتهای بنیادین سبک زندگی بین این محله و محلات متموّل نزدیک این محله پی برد. مثلاً در حالیکه در خیابان خیام، در تمام ساعات روز میتوان افرادی با خاستگاههای طبقاتی متفاوت در حال پرسهزنی، خرید و کسبوکار مشاهده کرد، در محلهی هادیآباد شاهد یکدستی کامل رهگذران خواهیم بود که بهتناسب سطح درآمد و نیازهای مصرفی، بازار و شبکهی اقتصادی خاص خود را ایجاد کردهاند.
از این روست که هادی آباد، الگوی کلاسیک بالا ـ پایین کالبدی را نقض میکند و مخاطب را با یک بالا ـ پایین طبقاتی، فارق از محل قرارگیری روی بالا یا پایین نقشه، مواجه میکند.
نقشه قزوین ـ محله هادی آباد با کادر مشکی و محلات مرفه نشین همجوار با کادر قرمز مشخص شده است.
نقشه قزوین ـ محله هادی آباد با کادر مشکی و محلات مرفه نشین همجوار با کادر قرمز مشخص شده است.
طبیعی است که مانند اغلب حاشیههای شهری، نام محلهی هادی آباد، بهسرعت دلالت بر مجموعهی متنوعی از آسیبهای اجتماعی دارد. این محله «با 503ر33 نفر جمعیت، در مقایسه با سایر نقاط شهر، بالاترین تراکم جمعیتی را دارد. به طوری که 5/11 درصد از جمعیت شهر را در خود جای داده است، در حالی که فقط 4 درصد از سطح شهر را اشغال کرده است.» و نکتهی مهم این است که نتیجهی یک تحقیق نیروی انتظامی استان قزوین نشان از آن دارد که به همین میزان، این محله بالاترین سرانه و تراکم مصرف و جرایم مرتبط با مواد مخدر را نیز در خود جای داده است. «بنابراین الگوی فرهنگی و اجتماعی این چنینی نیز، به عنوان باری مضاعف بر دوشِ بینهی نحیف اقتصادی ساکنان محله سوار شده و اهمیت حفظ فاصله و حتی ابداع روشهایی برای بازتولید فاصله و تمایز با این محله را برای محلات همجوار ضروری میکند. (تا جایی که به منظور مشخص نشدن صریح هویت محلهای، برخی از ساکنان خود این محله نیز در زمان معرفی، خود را به محلههای دیگر منتسب میکنند. در محلات جنوب شرقی تهران نیز چنین تلاشی برای کسی هویت از محلات خوشنام قابل مشاهده است) (2)
یکی از اهالی سابق این محله که خود نیز از مهاجران منطقهی طارم است، دربارهی نحوهی مواجههی خود با هادیآباد، سالها پس از ترک این محله، چنین مینویسد:
«اولین بار که مجبور شدم همسرم را به خانهی آشنایی در هادیآباد ببرم، (چون نزدیکی فوت کرده و وظیفه در حضور بود) حالش به هم خورد و بالا آورد و من البته شرمنده بودم از رفتن به کوچههای با بوی متفعن. البته من خیالم نبود من نزدیک به ۴ سال در این کوچه زیسته بودم و خشنترین شیوه های زندگی و حیات را در آن تجربه کرده بودم. مرا خیالی نبود از دیدن و شنیدن آن بوی متفعن و حال بههمزن. چرا که من از طارم آمده بودم؟!! آری هر کس از طارم بیایید طبیعی است که هادیآباد آزارش نمیدهد، چون هر چه باشد هادیآباد شهر است و البته طارم دهاتی بس ویرانهتر.»(3)
در بسیاری از ساکنان محله در مواجهه با ساکنان محلات «دیگر» احساس شرم نمایان است. با این حال باید تأکید کرد «احساس شرم» در حالی شکل میگیرد که اکثریت قریب بهاتفاق ساکنان محله، شهروندانی شریف هستند که همچنان از رهگذر دورهگردی، کار ساختمانی و فصلی و مانند آن امرار معاش میکنند.
یکی از وبلاگنویسان محلی قزوین با تاکید بر این ماهیت کارگری محله مینویسد:
«هادیآباد یا همان خیابان آبشار یاهمان خیابان مجاهد یا همان خیابان کارگر که بیشترین نقش را در پیروزی انقلاب اسلامی داشت و بیشترین شهید را تقدیم نظام جمهوری اسلامی نمود اینک پس از 30سال محرومترین نقطهی قزوین است!! ازسیستم فاضلاب شهری سهمی ندارد ازپارک وفضای سبز خبری نیست کتابخانه وفرهنگسرا وجود ندارد سازمان تاکسیرانی واتوبوسرانی به این خیابان رفتوآمد ندارد و…اما موقع انتخابات این منطقهی کارگرنشین عزیز میشود و سروکلهی همه نوع کاندیدا پیدا می شود… در عروسیها شادباش ]شاباش[ میدهند، درمجالس ترحیم با تمام نفرات تسلیت میفرستند ودر نماز جماعات این محل نماز میگزارند و وعدهی سر خرمن میدهند والخ … هرچه که هست رأی ونظر مردم هادی آباد که اکثریت آنان را کارگران تشکیل می دهند تعیینکننده است وآنها میدانند شورای فعلی و قبلی برای مردم هادیآباد هیچ کاری نکردند عملکردشان در این منطقه صفر است».(4)
طی همهی سالهای اخیر نگاه مسئولان و مقامات اجرایی شهر نیز به این محله، نگاهی تأدیبی ـ تنبیهی بوده است. همین نوع رویکرد آنها باعث پررنگ شدن خطوط «بزه» در این محله شده است و همواره از آن به عنوان معضل شهر قزوین یاد کردهاند. با این همه، طی چند سال اخیر ، و با توجه به داغ شدن تنور «نوسازی بافتهای فرسوده» در برنامههای توسعهی شهری مدیریت شهری قزوین نیز در فکر شناسایی و نوسازی چنین بافتهایی افتاده است. به عنوان نمونه، «شرکت عمران و مسکن استان قزوین»، پس از تعریف «نوسازی» و برشمردن مؤلفههای یک بافت فرسوده و مزایای نهفته در چنین پروژههایی، بلافاصله برای قابل درک شدن تعاریف خود، از همان دالِ هادیآباد بهره می گیرد و اولویت یا پایلوت چنین طرحی را در این محله مورد شناسایی قرار میدهد.(5)
کارشناسان سازمان مذکور «بی ارزش بودن این بافت از لحاظ تاریخی و تجاری» را مهمترین دستاویز برای ورود هر چه سریعتر به این بافت و تخریب و نوسازی آن قلمداد میکنند.
یکی از مهندسان مشاور در همین باره چنین اظهار نظر می کند که: » بهترین نقطه، هادی آباد است! ببینید هادی آباد از چند جهت قابل بررسی است. قیمت زمین در آن پایین و متراژ خانه ها بسیار کم و در حد 30 – 40 متر است.علاوه بر اینها ساکنان آن نیز هنوز شکل خانوادهی گسترده را در درون خود حفظ کردهاند و چند خانواده در کنار هم در یک خانه زندگی میکنند. همهی این شرایط باعث میشود که من هادی آباد را مکان مناسبی جهت بلندمرتبهسازی بدانم.»(6)
در واقع بهغایت تاسفبار است که شهرسازان تجددگرا و توسعهگرا، با «محله» بهمثابه ابژهی تخریب، بهمثابه دیوار و بهمثابه مانع برخورد میکنند. در چنین نحوهی اندیشیدنی، کمترین ردّ پایی از نوعی نگاه اجتماعی که به حل معضل فقر و تبعیض طبقاتی و توسعهی اجتماعی و تقویت همبستگی اجتماعی در مفهوم دقیق کلمه بپردازد به چشم نمیخورد.
هادیآباد محلهای کارگرنشین است که بهسهولت میتوان مشاهده کرد که بخش بزرگی از ساکنان آن حتی توان حفظ و نگهداری همین سطح از زندگی را نیز دارا نیستند. بخش بزرگی از همین آلونکها و زاغههای سیمتری در اجارهی فرودستترین لایهی طبقهی کارگر و طبقات حاشیهنشین شهری است. نزدیکی این محله به محلات متمول شهر قزوین، ناتوانی اقتصادی و بدنامی محله به عنوان یک زائدهی شهری، باعث میشود به آن همچون لقمهی حاضر و آمادهای برای «زیباسازی» و افزودن بر ارزش افزودهی زمینهای شهری نگاه شود. نوسازی بافتهای فرسودهی شهری در سالهای اخیر رمزواژهای برای پدیدهای است که دیوید هاروی انباشت از طریق سلب مالکیت میخواند. در این فرایند، بازسازی بافت فرسوده رانتهای فوقالعادهای پدید میآورد که بورژوازی مستغلات و بورژوازی دیوانسالار نزدیک به مراکز مدیریت شهری سودبرندگان اصلی آن هستند. و در این فرایند تودهی ساکنان محلاتی که دستخوش بهاصطلاح نوسازی و بازسازی شدهاند کمترین بهره را از موج رانتهای ایجادشده میبرند.
بی تردید نوسازی و بهسازی بافتهای فرسوده بهخودیخود مورد اعتراض نیست، مسئله از جایی شکل میگیرد که ساکنان کنونی این بافتها، اغلب از نوسازی و زیباسازی محلهای که گاه به مدت چندین دهه در آن به دشوارترین شکل ممکن زیسته اند، بهرهای نخواهند برد. تجمیع پلاکهای ریزدانه و تبدیل آنها به ساختمانهای بلندمرتبه در نزدیکی محلات متمول شهر، هیچ امکانی برای استمرار حضور درازمدت ساکنان فعلی در این محله باقی نخواهد گذاشت.
مهم آن که فرایند نوسازی بافتهای فرسودهی شهری با منطق سرمایهدارانه، ساکنان چنین محلاتی را همچنان ذیل مفهوم «حاشیهنشین» بازتولید خواهد کرد. و افزون بر این «سرمایهی اجتماعی» موجود در چنین محلهای را که تنها بدیل واقعاً موجود خلاء سرمایههای اقتصادی در این بافتهای فرسوده است، نابود میکند و ساکنان محله را به طور منفرد در گوشهگوشهی حاشیهها و حومههای شهر پراکنده خواهد کرد.
پینویسها
(1) دربارهی مشخصات و مختصات شهرک صنعتی البرز قزوین ، رجوع شود به : http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/199631
(2) تحلیل الگوهای بزهکاری در سکونتگاههای نامتعارف شهرها:
http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/49713894902.pdf
(3) طارم سفلی و هادی آباد قزوین
http://taroomesofla.blogfa.com/post-18.aspx
(4) منطقه کارگرنشین هادیآباد وانتخابات
http://kargaraneqazvin.blogfa.com/post-61.aspx
http://maskansazan-qazvin.ir/item.aspx?sid=h_20(5)
(6) هادی آباد، بهترین مکان برای بلندمرتبهسازی است
http://shahrtash.blogfa.com/post-12.aspx
از نظر تاریخی، بازار به محلی اطلاق میشود که خریداران و فروشندگان برای مبادله کالا یا خدمات به آن مراجعه میکنند.
مجموعه بازار در ایران از دوران ساسانیان در شهرهایی که رونق بازرگانی داشتند شکل گرفت. بازار به عنوان نهادی اقتصادی اجتماعی استخوانبندی شهر و روستاهای بزرگ به شمار میرود.
هسته ابتدایی بیشتر بازارها در حوالی دروازه مهم شهر تشکیل شده و در امتداد مسیرهای اصلی گسترش و ادامه مییافت. شکلگیری بازار و نحوه توسعه و ساماندهی فضاها، به کارکرد و رشد اقتصادی آن بستگی داشته است.
تعامل و هماهنگی بین عناصر بازار همواره به پویایی بازار کمک میکند. عناصری چون راسته اصلی، راستههای فرعی، دالان، چهارسو (چهار سوق)، میدان و جلوخان را از فضاهای ارتباطی بازار به شمار میآیند.
اغلب بازارهای ایران به صورت خطی شکل گرفتهاند و با اهمیتترین مسیر با حجرههای اطرافش، راسته اصلی بازار قلمداد میشوند و در امتداد راسته اصلی، اصناف و مشاغل معتبر قرار میگرفتند.
توسعه و گسترش بازار در معابر و مسیرهای فرعی موجب به وجود آمدن راستههای فرعی میشدند. فراوانی راستههای فرعی به رونق فعالیتهای اقتصادی بستگی داشت. اغلب، هر راسته فرعی مختص یک صنف مشخص بوده است.
دالان معمولاً در بازارهای سنتی عملکرد ارتباطی بین راستههای بازار با یک فضای معماری را داشته است. حجره (دکان)، کاروانسرا، تیمچه و قیصریه نیز از فضاهای معماری بازار به شمار میروند.
دکان یا حجره از کوچکترین ولی مهمترین فضاهای معماری بازار است. به همین دلیل راسته بازار با حجرههای پیرامونش هویت داشتهاند.
کاروانسراها نیز به عنوان شاخصترین فضای معماری بازار کارکردی همانند مجتمعهای تجاری امروزی داشتهاند. با تضعیف نقش کاروانها در سامانه حمل و نقل بازار، واژه کاروانسرا به سرا یا کاروانسرای شهری تغییر پیدا کرد.
نحوه استقرار در کاروانسراهای شهری به صورت موقت بوده و به همین جهت بیشتر آنها فاقد شترخوان یا اصطبل هستند. اغلب سراها دارای یک میانسرا یا حیاط مرکزی هستند و در ۴ سمت آنها حجره هایی در ۲ اشکوب ساخته میشد.
به طور معمول فضاهای زیرزمین به عنوان انبار و محل نگهداری کالا مورد استفاده بوده و حجره اشکوب همکف محل عرضه کالا و اشکوب فوقانی به عنوان دفتر اداری، کارکردی بازرگانی داشته است.
چهار سو یا چهار سوق محل تقاطع ۲ راسته مهم بازار است که این فضا از حیث اقتصادی و اجتماعی بسیار با اهمیت بوده است.
تیمچه به معنی کاروانسرای کوچک بوده است ولی در دوره معاصر، به سرای کوچک سرپوشیده اطلاق میشود که با پاساژهای امروزی قابل قیاس هستند. ویژگی سرپوشیده بودن تیمچهها، شرایط را برای عرضه کالاهای با ارزش مانند فرش و پارچه فراهم میکند.
از نظر طراحی معماری در بازارها، ترکیبهای متفاوتی از تیمچه و کاروانسرا وجود دارد که یکی از نمونههای زیبا و معمارانه آن تیمچه و سرای بخشی در بازار کاشان است. این مجموعه از لحاظ تناسبات و ساماندهی فضایی بی نظیر است.
قیصریه به معنی بازار شاهی است ولی در ایران به فضایی گفته میشود که خصوصیات معماری و کالبدی تیمچه یا دالان را دارد ولی کارکرد آن عرضه کالاهای لوکس مانند منسوجات است.
در مجله حاضر و با توجه به مقدمه فوق الذکر، به بازارهای تاریخی و قدیمی کشورمان پرداخته شده و
به خدا این کار این مملکت را به گل نشانده. بگذار حق به حقدار برسد. به هر قیمتی خودت را باد نکن. تو بیشتر از این هایی. تو صخره ای. بادکنک نباش.
محسن اکبرزاده در وبلاگ خود دورگه ، مسائلی را از پشت پرده مسابقه "باغ بازار سبزوار" را اینگونه بیان نموده است:
این برف را سر باز ایستادن نیست
مسابقه معماری برای معماران در هر مرتبه ای یک دوئل هوسناک ترسناک است.
موقعیتی دموکراتیک و بی رحم که بنا بر آن دارد که خرد و کلان را همتراز
کرده و سره از ناسره جدا کند. مسابقه معماری حیثیت معماری است. آخرین
سنگری است که سعی دارد جلوی منطق سوداگری بایستد.
به بهانه انتخاب عروس برای شاهزاده ی کارفرما، پریانی رنگ رنگ جلوه فروشی
می کنند تا ببینند کفش سیندرلا، به پای کدام اشل به دستِ راپید به دندان
گرفته ای اندازه می شود.
بماند که گاهی شاهزاده تو زرد از آب در میاید و گاهی کفاش بی مروت.
ولی دست خودمان به خودمان که می رسد جان برادر. نمی شود با عروس دزدی مردم
توی مهمانی پز داد. بالاخره یک بیکاره ی عاطل و باطلی مثل من با این
حافظه ی بصری بیمار پیدا می شود که بگوید این سلیطه ی اجاره ای را در مجلس
بزم دیگری هم دیده است.
اما این یکی به غایت! خوش سلیقه است، که مانکن معروفه ی فلان مارک معروف
را آورده و می خواهد به جای دخترک ۱۴ ساله ی آفتاب مهتاب ندیده جا بزند.
اخوی! یا به قول همشهری هایت: یره! نکن. به خدا این کار این مملکت را به
گل نشانده. بگذار حق به حقدار برسد. به هر قیمتی خودت را باد نکن. تو
بیشتر از این هایی. تو صخره ای. بادکنک نباش.
معماری ایرانی که ابتدا در محدوده فلات ایران و سپس در حوزه نفوذ فرهنگ
ایرانی شکل گرفت، همچون همه معماریهایی که ریشه در فرهنگ بومی دارند، به
اقلیم توجه داشته و تا پایان دوره قاجار آثار با ارزشی از خود به جا گذاشته
است. از جمله خصوصیات خانههای قدیمی در بیشتر شهرهای ایران مساحت زیاد
آنهاست. سبک معماری آنها نیز به این صورت است که از دو قسمت اندرونی و
بیرونی تشکیل شدهاند.
رنگهای به کار رفته در تزیینات ساختمانها متأثر از ویژگیهای اقلیم گرم و
خشک بودهاند. مصالح ساختمانها، علاوه بر تواناییهای سازهای و توجه به
مسائل اقتصادی و تأمین مصالح از نقاط نزدیک، بهترین شکل بهرهبرداری از
انرژی محیط را نشان میدهند.
معماری در خانههای ایرانی
سازههای طاقی در این بناها نشان دهنده رابطه اقلیم و معماری هستند. حتی در
نقوش تزیینی رد پای خورشید را به عنوان مهمترین عامل اقلیمی در نقوشی با
نام شمسه و چرخ خورشید میتوان دید. اغلب خانههای قدیمی و تاریخی از
قسمتهای ذیل تشکیل شدهاند:
سکو، سردر ورودی، در ورودی، هشتی، دالان، ایوانها، حیاط و اتاقهای اطراف
آن، حوض، آشپزخانه، سرویسها، جهت ساخت خانه، گودال باغچه، بام، سرابستان،
زمستان نشین، تابستان نشین، بهار خواب، اتاق کرسی، پایاب، شوادان، شبستان،
شناشیل، آب سرا و اتاق بادگیر. سکو به محلی در دو سوی در ورودی، برای
استراحت در هنگام انتظار برای ورود یا گفت و گو با همسایهها گفته میشود.
معماری در خانههای ایرانی
· سر در ورودی: هلال تزئینی روی در و تنها قسمت خارج از خانه است که اغلب
کاشیکاری دارد و معمولاّ طوری ساخته میشده که در زمستانها مانع از ریزش
برف و باران بوده و در تابستانها نیز مانعی برای تابش مستقیم آفتاب به
شمار میرفته است. در بالای سردر آیاتی از قرآن کریم یا عبارات مذهبی نوشته
میشد تا هنگام ورود و خروج از زیر آیات قرآنی یا روایات و عبارات دینی
عبور کنند.
· در ورودی: در بیشتر خانههای سنتی، درهای ورودی دو لنگه و چوبی هستند و
هر لنگه کوبهای نیز دارد. زنها حلقهای که صدای زیری داشت را به صدا در
میآوردند و مردها کوبه چکشی شکل را که صدای بمیداشت.
·هشتیها اغلب به شکل هشت ضلعی یا نیمه هشت ضلعی و یا بیشتر مواقع 4 گوش
است. هشتی دارای سقفی کوتاه و یک منفذ کوچک نور در سقف گنبدی شکل آن است و
عموماّ سکوهائی برای نشستن در آن طراحی شده است. هشتی برای انشعاب قسمتهای
مختلف خانه و گاه برای دسترسی به چند خانه ساخته میشد. در خانههای بزرگ،
اندرونی و اقامتگاههای خدمتکاران نیز به هشتی راه داشتند و اغلب برای جدا
سازی آقایان و خانمها دو قسمتی ساخته میشد.
معماری در خانههای ایرانی
· دالان راهروی باریکی بود که با پیچ و خم وارد شونده را از هشتی به حیاط
خانه هدایت میکرد. پیچ و خم دالان برای رعایت حریم خصوصی خانه بود تا
عابران نتواند سریعاً فعالیتهای جاری در حیاط را متوجه شوند.
· حیاط در خانههای قدیمی مرکز و قلب ساختمان بوده است. حیاط مرکزی همراه
با ایوان در هر سمت، ویژگی بود که از گذشتههای دور در معماری ایرانی به
چشم میآمد. همچنین حیاط محلی برای برگزاری مراسم مختلف نظیر مراسم مذهبی،
عروسی و تجمع اقوام بود. معمولاً چهار گوش بوده. ابعاد حیات را تعداد و
عملکرد فضاهای اطراف آن تعیین میکنند. هر حیاط معمولاً یک حوض و چند باغچه
دارد که بسته به شرایط مختلف محلی نظیر آب و هوا و عوامل فرهنگی اشکال
متفاوتی مییابد.
· تالار عموماً فضائی بود با تزئینات بسیار زیبا و پرکار که در کنار
اتاقهای ساده زندگی در خانههای سنتی کاملاً مشهود بود. تالار با گچبری،
آئینهکاری، نقاشی روی گچ، مقرنس و با نقاشی روی چوب تزئین میشدند. نشیمن
ها، اتاقهائی بودند که نسبت به تالار اهمیت کمتری داشتند و از اتاقهای
ساده مهمتر بودند. نشیمن، محل تجمع افراد خانواده و مهمانهای بسیار نزدیک
به حساب میآمد این عناصر از نظر تزئینات بسیار ساده بودند.
·جهت ساخت خانههای قدیمی تابع زاویه نور خورشید و قبله بوده است. هر وجه
خانه برای فصل خاصی از سال مناسب بود و عناصری مانند تالار، بادگیر، پنج
دری، سه دری و ارسی در شمار راه حلها بودند. در اکثر قریب به اتفاق
خانههای سنتی، محور اصلی بنا، محور شمالی جنوبی بودند و بهترین موقعیت را
برای گرفتن نور خورشید داشتند تا در روزهای گرم تابستان از سایه و در
زمستان از گرمای خورشید برخوردار باشند. فضاهای اصلی زندگی نیز در دو سمت
شمالی و جنوب و فضاهائی که اهمیت کمتری داشتند، به خصوص فضاهای خدماتی در
دو سمت شرق و غرب ساخته میشدند.
معماری در خانههای ایرانی
. گودال باغچه یا باغچال در وسط حیاط مرکزی ساخته می شده و یک طبقه در داخل
زمین فرو میرفته است. نمونههای این فضا در اقلیم های بسیار خشک کویری از
جمله در کاشان، نایین و یزد دیده میشود. گودال باغچه علاوه بر تأمین خاک
مورد نیاز خشتهای استفاده شده در بنا، امکان دسترسی به آب قناط را هم
فراهم میکرده.
· بام در معماری ایران به جرأت بخشی از فضای زندگی است و علاوه بر وجود
حجمهای پیچیده و زیبا، به عنوان حیاط هم مورد استفاده قرار میگرفته است.
در شهرهایی چون نایین در برخی از بناها با دیوارهای صندوقه چینی شده، اطراف
بام را تا حدود یک متر و نیم بالا آورده و نوعی حیاط در بام بوجود
میآوردند که در شبهای تابستان برای خواب استفاده میشده است. همچنین این
دیوارها با سایه اندازی بر بخشی از بام در ساعات مختلف روز نقش اقلیمی
ثانویهای نیز داشتهاند. چنین فضاهایی در مساجد نیز مورد استفاده بوده
است.
معماری در خانههای ایرانی
· سرابستان باغ کوچکی بوده که کنار خانه ساخته میشده و تأثیر اقلیمی زیادی
بر خانه داشته است. نمونه بسیار خوب آن در کنار خانه پیر نیا در نایین در
قسمت جنوبی حیاط وجود دارد، در واقع متمولین با ساختن چنین فضایی نوعی
ییلاق در کنار خانه خود بوجود میآوردهاند.
برگرفته از
همشهری آنلاین
جمشید نورصالحی در گفتگو با مهر به توافقنامه شهرداری تهران با وزارت راه و شهرسازی اشاره کرد و گفت: به تازگی توافقنامه ای میان شهرداری تهران و وزارت راه و شهرسازی به امضا رسیده است که براساس آن، ساخت مترو پرند به طور کامل به شهرداری تهران وگذار می شود.
وی افزود: شهرداری تهران اعلام کرده که مترو پرند در ادامه خط یک مترو تهران در مدت یکسال ساخته خواهد شد که در حال حاضر این توافقنامه برای تامین اعتبارات به معاونت نظارت راهبردی ریاست جمهوری ارسال شده است و پس از تامین اعتبار به اجرا در می آید.
معاون وزیر راه و شهرسازی با بیان اینکه براساس توافق قبل، مسئولیت ساخت 18 کیلومتر از مترو پرند برعهده وزارت راه و شهرسازی است، بیان کرد: 12 کیلومتر از مترو از سوی فرودگاه امام و 20 کیلومتر دیگر هم باید از سوی شهرداری تکمیل شود اما براساس توافق جدید تمامی این مسیر از سوی شهرداری تهران ساخته می شود.
مدیرعامل شرکت عمران شهرهای جدید اعتبار تکمیل این پروژه را 400 میلیارد تومان اعلام کرد و گفت: ساخت مترو برای شهرهای جدید هشتگرد و پردیس هم در حال انجام است البته مترو پردیس فعلا در مراحل ابتدایی تهیه طرح است که پس از نهایی شدن به اجرا می رسد.
نورصالحی افزود: ساخت 30 کیلومتر از مترو پردیس هم در حال اجراست که از خط 2 متروی تهران تا شهرجدید پردیس ادامه می یابد و تمامی این خطوط به همراه اجرای مترو پردیس برعهده وزارت راه و شهرسازی است.