آنتونیوگرامشی تعبیر جالبی پیرامون فاشیسم بیان کرده است؛«یک ضد حزب که درهایش را به روی همه متقاضیان باز کرده و با وعده مصونیت، جماعت بیشکل را قادر ساخته است با برق و جلاهای انگارههای سیاسی مبهم و آشفته،برونریزی وحشیانه هیجانات نفرتها و آروزهایشان را بپوشاند».
تعابیر مختلفی در رابطه با فاشیسم به عنوان یک ایدئولوژی و یک حکومت یا نطام سیاسی بیان گردیده که نمونههای بارز آن آلمان نازی و ایتالیای موسولینی بین دو جنگ جهانی در قرن بیستم است. یکتاگونگی نظام فاشیستی در اعمال قدرت بر جامعه تحت سیطره اش توجه بسیاری از اندیشمندان سیاسی را جلب کرده تا به بررسی ماهیت این ایدئولوژی و نظام برساخته بر آن بپردازند.اعمال قدرت فاشیسم تمامی عرصه های جامعه را در بر می گیرد به گونه ای که نظام های فاشیستی از نظر بورکراسی اعمال قدرت جزو گسترده ترین نظام ها محسوب می شوند. در واقع نظام فاشیستی به تعبیری تا اتاق خواب شهروندان خود پیش رفته و اعمال قدرت می کند. بررسی های انجام شده در رابطه با نظام های فاشیستی بخصوص در آلمان هیتلری نشان دهنده آن است که نظام فاشیستی در پی آن است که شهروندانش از آغاز و تا پایان زندگی تحت سیطره خود داشته باشد اینکه تعیین کند چه اسم هایی را باید برای فرزندان خود انتخاب کنند، چه چیزهایی را باید بخوانند و چه مطالبی باید سانسور شود، چه گونه لباس بپوشند و چه لباس هایی را نباید بپوشند، چه کتاب هایی باید سانسور شود، چه مراسم هایی باید ممنوع شود، شهروندان باید چگونه رفتار کنند و هزاران اعمال قدرت دیگر که نظام های فاشیستی برای محدود کردن شهروندان خود و سیطره بر آنها را در پیش می گیرد. با این وجود مهمترین دستاورد فاشیسم شکل دادن به یک اضمحلال فرهنگی و اجتماعی در جامعه تحت سیطره اش است.
نظام فاشیستی چنان جامعه را به ورطه تباهی سوق می دهد که سرسپردگی، زبونی، دروغ، تزویر و دیگر ویژگی های ضد اجتماعی در جامعه گسترش یافته و افراد جامعه در همکاری با فاشیسم و بهرمندی و استفاده از رانت از یکدیگر سبقت می گیرند و طبقه ای از نوکیسه گانی در جامعه سر برمی آورد که ارتزاق و حتی حیات اش وابسته به نظام فاشیستی است از این رو در حفظ آن از هیچ جنایتی فروگذار نیستند. این طبقه است که حامی بی چون و چرای نظام فاشیستی و پیش برنده اهداف آن است. فارغ از الیت های نظام فاشیستی که تلاش وافری در توجیه ایدئولوژیک این نظام ها به کار می گیرند این طبقه نو کیسه در واقع مدیران میانی هستند که موتور سرکوب و تحکیم نظام فاشیستی را روشن نگاه داشته و خشونتی را شکل می دهند که پیش از این توسط الیت های نظام فاشیستی توجیه ایدئولوژیک شده اند. اینها به کار خود ایمان دارند از فکر کردن پرهیز می کنند و تنها اجرا کننده فرامینی هستند که دریافت می نمایند.خاستگاه طبقاتی این طبقه نو کیسه به حاشیه راندشدگان جامعه مدرن هستند به عبارت دقیقتر،گروه های وامانده دست به دامان افراد مقتدر میشوند. با این وجود فاشیستها همچنین از طبقه سرمایهدار و صاحبان صنایع در جهت حفاظت و مصونیت سرمایههایشان حمایت میکند تا از این طریق از منافع این حمایت بهره مند گردند. رانت جزو ویژگی های ذاتی نظام های فاشیستی است که بسته به میزان سرسپردگی و تلاش در پیشبرد اهداف نظام های فاشیستی به افراد و گروه های مختلف تعلق می گیرد.
آنچه نظام های فاشیستی در تحکیم قدرت خود بر جامعه تحت سیطره اش انجام می دهند سبب شکل گیری گونه ای منجلاب و اضمحلال اجتماعی است که توان مخالفت و مبارزه با قدرت اعمال شده را از شهروندان باز می ستاند و به شکل گیری جمعیتی بی تفاوت منتهی گردیده که به روزمرگی خود دلسپرده و بازخور اعمال قدرت را به زندگی اجتماعی خود تسری می دهند و اینجاست که بدل می گردند به گرگ یکدیگر و به دریدن هم مشغول، و دلخوش آنکه در قانون جنگل ضعیف محکوم به فناست. انسانیت در چنین جامعه ای به فراموشی سپرده شده و مرگ دیگری شادی آفرین است و مایه انبساط خاطر. سقوط شان انسان در چنین جامعه ای ، به شکل گیری گله ای از حیوانات رام شده منتهی گردیده که نظام فاشیستی بسان چوپان پیش برنده این گله به ورطه نابودی است. به همین علت است که در تاریخ مدرن نمی توان مثالی یافت که نظام های فاشیستی از طریق قیام های مردمی سقوط کرده باشند.
اما ایدئولوژی فاشیسم به تعبیر لینتز[1] ضد همه چیز است؛ضد مارکسیسم،ضد کمونیسم،ضد پرولتاریا،ضد لیبرالی،ضد نظام پارلمانی یهودستیز،ضد سرمایهداری، ضد جهان وطنی و حتی ضد عقلگرایی است و به تعبیر آرنت حتی ضد خود است و به قول سورل،نوعی«اسطوره»است.
نظامهای فاشیستی،حیات و استمرارشان به جنگ و بحران وابسته است.در جامعهای که صلح حکمفرما باشد،فاشیسم جایگاهی نخواهد داشت. همانطور که موسولینی آورده است«فاشیسم،مقدم بر همه،نه به اسکان یک صلح دایمی اعتقاد دارد،نه به فایده آن.فقط جنگ است که تمامی توش و توان آدمی را به بالاترین«کشش»میرساند و بر پیشانی مردمانی که شجاعت رویارویی با آن را دارند،مهر شرافت و نجابت میزند.»
با توجه به مباحث مطرح شده باید گفت فاشیسم با اقتدارگرایی تفاوت دارد.به عبارت دقیقتر،فاشیسم نوع پیشرفته و مدرن نظامهای اقتدارگرا است.اگر نظامهای اقتدارگرا شامل دیکتاتوریهای نظامی و رژیمهای دیکتاتوری های سکولار باشند،از دو بعد با فاشیسم متمایز میشود اول : تمایل شدید نظامهای فاشیستی به کسب حمایت تودهای.البته در نظامهای اقتدارگرا نیز به دنبال این حمایت هستند اما تاکید اساسی بر آن نیست،در صورتی که فاشیسم از میان هلهله و فریاد و راهپیمایی توده ای و گله ای سر برمیآورد. در وهله دوم در نظامهای اقتدارگرا،تمرکز بر دولت است در صورتی که در نظامهای فاشیستی سعی در برتری حزب یا طبقه حامی به عبارت دیگر همان نوکیسه گان است که تمامی عرصههای عمومی و سیاسی را در اختیار دارد.
در مجموع،نظامهای اقتدارگرا،نظامهایی ماقبل مدرن هستند که اقتدار آنها بر جنبههایی محدود و شاید به حوزههایی سیاسی منجر میشود،ولی نظامهای فاشیستی بر کل جامعه سیطره داشته و درصدد از بین بردن جامعه و دولت هستند تا جایی که«هیچ عرصه حیات آدمی»خصوصی«تلقی نشود» و به این دلیل است که امکان پیدایش نظامهای فاشیستی در عصر مدرن قابل طرح است.
فضاهای شهری و اصول شهرسازی ایرانی
فضاهای شهری از مهمترین و فعالترین مکانهای شهری در دورانهای مختلف زندگی بشر به حساب میآیند. توجه به عناصر و کیفیتهای موجود در اینگونه فضاها در دورانهای مختلف تاریخی بر اساس اهداف و خواستههای ساکنین شهرها متفاوت بوده است اما آنچه که در تمامی دورانها مشترک بوده، حضور مردم و وجود روابط اجتماعی حاکم بر آنها است که مهمترین اصل در پویایی فضاهای شهری به حساب میآید. ادامه مطلب ...فقر و محیط زیست :
ناکامی بشر درایجاد
تغییراساسی در وابستگی اش به منابع تجدید ناپذیر درشیوههای جدید تولید ،
باعث بروز بحران گردیده است. این بحرانها به واسطه گسترش مکانی سرمایههای
تولیدی به مناطقی که تـا به حال توسعه نیافتهاند به طور پیوسته به تعویق
افتاده است. این گسترش توام با چرخه تولید مواد معدنی موجب بروز بحران زیست
محیطی در نواحی ومناطقی میگردد که منابع قابل استخراج دارند.
پیوندهای محکم و پیچیدهای میان توسعه، محیط زیست و فقر وجود دارد. گزارش جهانی توسعه درسال 1992 با این بیانیه آغاز شد :
"دستیبابی به توسعه پایدار و عادلانه همچنان بزرگترین چالش در برابر نوع بشر است "
بانک جهانی،1992
اکنون
تعداد فقرا درجهان بیش از هرزمان دیگر است (حدود 1.5 میلیارد نفر). اغلب
فقرا در نقاطی از جهان زندگی میکنند که با یک محیط زیست تخریب شده مواجه
هستند و در برخی موارد خود آنها در تخریب محیط زیست خود سهم اساسی دارند!
آلودگی آب وهوا حتی در کشورهای برخوردار از رشد اقتصادی نیز مشهود است و
تخریب ذخایر کشاورزی ، جنگل و تالاب نیز عمق و وسعت محرومیت را دربسیاری از
مناطق روستایی گسترش میدهد. عدم وجود آب آشامیدنی سالم و پاکیزه نیز از
اهمیت زیادی برخوردار است و هرساله دو میلیون کودک در اثر استفاده از آب
شرب آلوده و ابتلا به بیماریهای میکروبی و غیره جان خود را از دست میدهند.
بانک جهانی،1992
پیوندهای
دوجانبه و توام با همیاری بین فقر وتخریب محیط زیست که تحت عنوان اصل
"نابودسازی اکوسیستم از سرناچاری " توسط فقرا توصیف میشود،تخریب محیط زیست
را تسریع می کند.دستیابی به اراضی قابل کشت ،چوب برای سوخت یا مصارف
دیگر،مراتع بیشتر برای چرای دام و دیگر منابع طبیعی قابل بهره برداری،برای
همه انسانها یکسان نیست.
دانشمندان زیست محیطی، امروز ابعاد سیاسی حقوق
استفاده از ذخایر را مورد تاکید قرار میدهند و برضرورت بررسی پیوندهای
میان محیط زیست، اقتصاد و جامعه تاکید میکنند. بنا به اعتقاد گروهی از
متخصصین زیست محیطی :
"تخریب زمین میتواند موجبات تضعیف توسعه اقتصادی
را فراهم آورده و باعث ناکامی آن گردد، درحالی که توسعه اقتصادی در سطح
پایین نیز به نوبه خود میتواند تحت تأثیرات شدید پدیده تخریب محیط زیست
باشد! "
فقروتخریب محیط زیست که بواسطه فرآیند توسعه ایجاد میگردند،
متقابلاً بر یکدیگر تاثیر میگذارند تا جهانی وحشتناک و مملو از مخاطره
بوجود آورند،به گونهای که دراین جهان هم مردم روستایی و هم شهری به دام
میافتند.
درحال حاضر عبارت توسعه پایدار، به طور گسترده در حوزه سیاست و نیز در حیطه پژوهش در سطح جهان مورد استفاده قرار میگیرد.
توسعه
پایدار،تعاریف بسیاری دارد اما موثرترین و فراگیرترین تعریف این واژه
تعریف کمیسیون برانت لند با عنوان "آینده مشترک ما " است که عبارت است از :
توسعهای که بدون لطمه زدن به قابلیت نسلهای آینده دربرآورده ساختن
نیازهای خود، نیازهای امروز را برآورده سازد.
این تعریف توسط کسانی که
نگران فقر ورعایت عدالت بین نسل امروز و نسلهای آینده از حیث دستیابی به
طبیعت و منابع طبیعی هستند و نیز برای کسانی که مشتاق استفاده از طبیعت و
حفظ زیستگاهها و گونههای جانداران و حیات وحش میباشند مورد پسند قرار
گرفته است.
توسعه پایدار نخستین بار از طریق استراتژی حفظ جهان (wcs)
مدون گردید. این استراتژی توسط IUCN و با حمایت مالی برنامه محیط زیست
سازمان ملل و صندوق حیات وحش جهان تهیه گردید. اصل توسعه پایدار از آن به
بعد و بواسطه پیگیریهای سازمان ملل پیشرفت محسوسی یافته است.
استراتژی
جهانی حفاظت از محیط زیست، سه هدف را برای حفظ محیط زیست برمیشمارد.
نخستین هدف، ادامه فرآیندهای اساسی زیست محیطی است؛ فرآیندهای یادشده برای
تولید غذا، سلامت و دیگر جنبههای بقای انسانی و توسعه پایدار ضروری هستند.
نظامهای حمایت از حیات شامل خاک و زمین کشاورزی، جنگلها و
زیستگاهها، حیاتوحش و منابع آبهای شیرین وشور میباشد. تهدیدهای زیست
محیطی جاری شامل فرسایش خاک، مقاومت آفات و حشرات دربرابر حشرهکشهای
شیمیایی،تخریب جنگلها و بروز سیل و رسوبگذاری ناشی از آن و آلودگی آبها و
سواحل است.
هدف دوم عبارت است از حفظ تنوع زیستی ، یعنی گونههای
ژنتیکی چه در تنوع و گوناگونی محصولات گیاهی و دامی اهلی و چـه در انواع
مختلف گونههای جانوری و گیاهی وحشی. این تنوع ژنتیکی هم درحکم بیمه است
(بعنوان مثال بیماریهای گیاهی) وهم در حکم سرمایهگذاری برای آینده( مثلاً
پرورش محصولات گیاهی یا دارویی
هدف سوم، توسعه پایدار گونهها و
زیستگاهها است که بویژه درخصوص گونههای گیاهی و جانوری که برداشت یاصید
میشوند،شیلات وآبزیان، ذخایرجنگلی وچوب ومراتع و چراگاهها و بهره برداری
منطقی و درعین حال حفاظت اصولی از آنها جهت نسل حاضر ونسلهای آینده خلاصه
میشود.
با توجه بـه اینکه فقر جوامع محلی میتواند منجر بـه رویکرد
آنان بـه برنامه ریزی غیراصولی و خارج از اصول مدیریتی صحیح از هریک از
منابع فوق گردد، لذا رشد اقتصادی بعنوان تنها راه مقابله با فقرو بالتبع آن
تنها راه تحقق اهداف توسعه زیست محیطی تلقی میگردد و درگرو همین وابستگی
متقابل اقتصاد و محیط زیست است که توسعه پایدار معنا مییابد.
دربرنامه جهانی مراقبت از زمین، که درسال 1991 توسط IUCN ارائه گردیده، این موضوع به این شکل مطرح شده است:
ما
نیازمند توسعهای هستیم که هم مردم مدار یعنی معطوف به بهبود شرایط انسانی
و هم مبتنی برحفاظت از محیط یست یعنی حفظ تنوع و قدرت تولید طبیعت
باشد.ماناگزیریم که به برخی دیدگاهها در مورد محیط زیست و توسعه پایان
دهیم.دیدگاههایی که گویی این دورا در مقابل یکدیگر قرار میدهد.در واقع ما
باید بپذیریم که این دو اصل ( محیط زیست و توسعه )، دو بخش ضروری یک فرایند
اجتناب ناپذیر هستند . مطلب کامل را در
نشانی:http://mashadiali.blogfa.com/post-56.aspx ببینید.
==============================================
دبیر کل سازمان ملل متحد در پیامی به نخستین اجلاس بینالمللی «محیط زیست، صلح و گفتوگوی تمدنها و فرهنگها» اعلام کرد: ما برای آن که دنیایی مملو از صلح، آزادی و کرامت برای همه بسازیم، محتاج آب سالم، زمین حاصلخیز و هوای پاک هستیم. مطلب کامل تر را در: http://www.hamvatansalam.com/news29218.html ببینید.
منبع: وبلاگ http://hr-vojdani.blogfa.com/post/250/%D9%81%D9%82%D8%B1-%D9%88-
فقرا بیشتر به تخریب محیط زیست دامن می زنند یا ثروتمندان ؟
ادامه مطلب ...ساخت دوایر متحد المرکز(نظریه ارنست برگس)
این طرح به عنوان نظریه ای متحد المرکزی شناخته شده است.الگوی ساخت شهر براین اصل استواراست که توسعه شهرازناحیه مرکزی به طرف خارج شهرصورت گرفته وتعدادی مناطق متحدالمرکز را تشکیل می دهد. این مناطق، با ناحیه مشاغل مرکزی شروع شده وبه وسیله منطقه درحال تحول احاطه می شود، که خوددرحال تبدیل به ادارات وصنایع سبک بوده ویا به واحدهای مسکونی کوچکتری تبدیل می شوند. این قسمت، ناحیه ای است که مهاجرین شهربه طرف آن جلب می گردند. وبه نوبه خود یا مسکن کارگران است یا محل بعضی ازساختمانهای قدیمی شهر، بالاخره منطقه سفرکنندگان دربیرون منطقه ساخته شده شهر قراردارد. قسمت اعظم منطقه سفرکنندگان ،احتمالاً بصورت اراضی باز است. اما دهکده هایی که درداخل آن وجوددارد، اغلب خصوصیات خود را تبدیل به سکونتگاههای خوابگاهی می نمایند.
ادامه مطلب ...نظریه مکان مرکزی
یکی از علمی ترین ساخت سکونتگاه ها که در بیشتر موارد،برنامه های توسعه اجتماعی _ اقتصادی کشورها ونواحی را تحت تاثیر قرار داده است ، نظریه مکان مرکزی والتر کریستالر (1893-1969) است که آن را در سال 1933 در کتاب خود به نام مکان های مرکزی در بخش جنوبی آلمان منتشر ساخت.این نظریه تا دهه1950 مورد توجه قرار نگرفت تا اینکه در سال 1966 به زبان انگلیسی ترجمه ومنتشر شد و از آن زمان به بعد،اساس مطالع شهری _ ناحیه ای قرار گرفت وشهرت جهانی یافت.
والتر کریستالر،در طرح نظریه مکان مرکزی،بیشتر از نظریات علمی فن تونن (کاربری زمین های کشاورزی)، آلفرد وبر(مکان گزینی صنعتی،1909) وانگلندر(کرایه حمل ونقل،1924) بهره گرفته است.وی در سال 1940،به همراهی اگوست لوش، سازمان فضایی اقتصادی را تهیه کرد.هدف اصلی نظریه مکان مرکزی ، شرح وتبیین سازمان فضایی سکونتگاه ها وحوزه نفوذ آنهاست.
فرضیات واصول نظریه کریستالر
والتر کریستالر،اساس نظریه خود را در مجموعه ای از فرضیات قرار داده است که خلاصه ای از آن در زیر می آید :
وجود دشت یکنواخت که در آن به طور یکسان ،حمل ونقل به همه جهات به آسانی امکان پذیر است.در این دشت تنها یک وسیله نقلیه کار می کند.
جمعیت به طور یکنواخت در سراسر دشت پراکنده شده اند.
در مکانهای مرکزی واقع در دشت برای حوذه های نفوذ،کالا وخدمات تهیه می شود وکارکردهای اداری ایجاد می گردد که مغازه های ظروف فلزی(کالا)،خشک شویی(خدمات) و دفتر برنامه ریزی(اداری) نمونه هایی از آن است.
مصرف کنندگان، به نزدیک ترین مکان مرکزی که کالا و خدمات مورد نیاز آنان را ارائه می دهد مراجعه می کنند.در اینجا،مصرف کنندگان،حداقل مسافت را برای دریافت کالا و خدمات می پیمایند.
تهیه کنندگان کالا وخدمات،مردان اقتصادی هستند و همواره تلاش می کنند که در دشت به حد اکثر سود دست یابند و چون مردم با توجه به صرفه اقتصادی به نزدیکترین مرکز مراجعه می کنند،تهیه کنندگان کالا و خدمات از یکدیگر فاصله می گیرند تا مصرف کنندگان بیشتری را جلب کنند.
در این دشت در برخی از مکان های مرکزی ،کارکردهای بیشتری عرضه می شود.این قبیل مکان های مرکزیةدر سطوح بالاتر نظام سلسله مراتب مرکزی قرار می گیرند، در حالیکه مکان هایی که تنها دارای چند کارکرد است در سطوح پایین تر نظام سلسله مراتبی فعالیت می کنند.
در سطوح بالاتر نظام سلسله مراتب مرکزی،همه کارکردها از جمله ، کارکردهای سطوح پایین تر نظام عرضه می شود.
همه مصرف کنندگان از نظر درامد وتقاضا برای کالا و خدمات،در موقعیت مساوی قرار گرفته اند.
با توجه به موارد مذکور،در نظریه کریستالر، دو عامل مهم به نظر می رسد:الف)آستانه کالا و خدمات،ب)محدوده بازار فروش کالا وخدمات.در اینجا نتیجه می گیریم که مراکز مختلف نظام سکونتگاهی ، تنها از طریق نوع وتعداد کالاها،محدوده بازار فروش کالا وخدمات و میزان اشتغال وجمعیت شناخته وتبیین می شود.
در نظریه کریستالر،عامل هزینه حمل و نقل وآمد وشد برای خرید کالا وخدمات ، از موارد تعیین کننده محسوب می شود،یعنی مصرف کنندگان کالا و خدمات برای گریز از پرداخت هزینه زیاد آمد وشد، به نزدیکترین مکان مرکزی مراجعه می کنند و در صورتیکه مصرف کننده ای به مکان مرکزی(بازار) دورتری مراجعه کند و هزینه مسافرت بیشتری را بپردازد، باید کالا وخدمات کمتری را بخرد.این "تاثیر عارضی" فاصله از طریق پرداخت هزینه حمل ونقل به واقعیت می رسد.نتیجه این عملکرد،کاهش تقاضا با توجه به عامل فاصله از مکان مرکزی است.روشن است که علاوه بر هزینه اضافی حمل ونقل، مدت زمان مصرف شده نیز از عوامل اصلی در عدم مراجعه به مکان مرکزی دورتر خواهد بود.
![]() |
![]() |
|
به طور کلی، مکان های مرکزی یعنی مراکزی که فعالیت های تولیدی به منظور تولید و عرضه کالا و خدمات در آن جا متمرکز است. حال این مراکز یا میتواند مراکز فرعی و اصلی موجود در داخل یک شهر باشد ویا این که خود شهر به عنوان یک مرکز تولیدی در یک نظام توزیع شهری در نظر گرفته شود (زیرا همان طور که می دانیم نقش اصلی یک شهر تولید و ارائه کالا و خدمات به مناطق اطراف خود است). درجه مرکزیت هر شهر به وسیله مرتبه آن تعیین میشود، بدین ترتیب که شهرهایی که در طبقه بالایی قرار دارند، دارای جمعیتی بیشتر و منطقه نفوذی بزرگ تری هستند (منظور از منطقه نفوذی،جمعیتی است که علاوه بر جمعیت خود شهر ،از کالا ها خدمات شهر مورد استفاده می کند)و در ضمن تعداد و نوع فعالیت های تولیدی آن ، بسیار متنوع و گوناگون است.از طرف دیگر شهرهایی که در طبقه پایین تری قرار دارند، مراکز ارائه کالا هاو خدماتی هستند که نیازهای ضروری و اولیه انسانی را (مانند گوشت، نان، لبنیات، پوشاک و مواد سوختنی) که احتیاج به خرید مداوم و روزانه دارد برآورده می کند. بنابراین درهر جامعه ای یک سلسله مراتب شهری وجود دارد، زیرا وسعت بازار برای کالاها و خدمات گوناگون مختلف است که این به نوبه خود ناشی از وجود یکصد بالا و پایینی است که برای اندازه بازار هر کالا و خدمتی وجود دارد. حد پایین، به حداقل میزانی که یک کالا قابل عرضه باشد گفته می شود، که این در نقطه سر به سر قرار گفته (نقطه سر به سر جایی است که درآمد متوسط برابر هزینه متوسط باشد که البته در هزینه متوسط سود نرمال هم نهفته است). حد بالای وسعت بازار یک کالا، بیشتر دارای مفهوم فضایی است. تعیین کننده اصلی و تنها عامل تعیین کننده این حد بالای وسعت بازار،هزینه حمل و نقل است (حد نهایی در جایی که تقاضا برای آن کالا صفر است، تعریف می شود). این حد بالا و پایین وسعت بازار برای هر کالا، تواما تعداد و اندازه مکان های مرکزی که هر کالا را عرضه می کند، تعیین می کند. از آن جایی که کالاها و خدمات با توجه به وسعت بازار خود در طبقه های مختلفی قرار می گیرند، یک شبکه مکان های مرکزی (یا نظام سلسله مراتب شهری)به وجود می آید که مراکز کوچک و محدوده های اطراق شان، درون محدوده بازار شهرهای بزرگ قرار دارند. در هر سلسله مراتب شهری، اندازه شهر به سطح مرتبه ای بستگی دارد که آن شهر در آن قرار گرفته، به خاطر این که فعالیت هایی که در هر شهر انجام می گیرد به موقعیت مکانی آن نسبت به سایر شهرهای هم مرتبه و بزرگ تر از آن بستگی دارد. بنابراین، حد مطوب اندازه شهر، تمام مفهوم مطلق خود را در یک نظام سلسله مراتب شهری، که در آن اندازه های مختلف شهر وجود دارد، از دست می دهد. با توجه به این نکات متوجه می شویم که، مساله توزیع جمعیت در حد مطلوب، دریک سلسله مراتب شهری مهم تر از تعیین حد مطلوب اندازه شهر است. سلسله مراتب شهری از چند نظر مختلف بهترین شکل سازماندهی فضاست. توزیع کالاها و خدمات به تمام جامعه، انتقال تکنولوژی های جدید و ابداعات به سراسر جامعه و وجود روشهای مختلف زندگی در محیطهای گوناگون است. وجود این نوع سلسله مراتب شهری باعث می شود که تقریباً هر اندازه شهری با حد مطلوب سازگار باشد. اولین تئوری مکان های مرکزی به وسیله کریستالر که یک جغرافی دان بود در سال 1933، در مورد نواحی جنوب آلمان، عنوان شد. او متوجه شد که رابطه مشخصی بین اندازه شهر و تعداد شهرهایی که درآن طبقه از اندازه شهر قرار دارند، وجود دارد و بالاخره، برای ژی بردن به اندازه شهر، باید در مورد تمام کالاها و یا خدماتی که در آن شهر تولید و عرضه می شود، اطلاعاتی داشت. هر شهر که در هر طبقه اندازه ای خاصی قرار دارد، تمام کالاها و خدماتی را که شهرهای کوچک تر عرضه می کنند به علاوه کالاها و خدمات بیشتری که به بازار بزرگتری احتیاج دارند، تولید و عرضه می کند. در حدود دو سال بعد، در سخت ترین سالهای جنگ جهانی دومف »آگوست لوش«، بعضی از فرضهای مدل کریستالر را تغییر داد و یک نظام شهری را بنیان نهاد که با حقیقا سازگاری بیشتری داشت. برعکس مدل کریستالر در مدل لوش، شهرهای هم اندازه، می توانند کالاها و خدمات مختلفی را تولید و عرضه کنند. نظام سلسله مراتب شهری را که منتج از نظریه مکانهای مرکزی است، می توان در ساده ترین حالت خود با استفاده از ابزارهای ریاضی نشان داد و معمولاً رابطه مستقیم بین تعداد و تنوع فعالیت ها و جمعیت شهر وجود دارند. بنابراین، می توان گفت شهرهایی که در طبقات بالاتر قرار دارد، جمعیت بیشتری هم دارد. در این صورت شهری که در طبقه اول قرار گرفته، کوچکترین اندازه شهر در نظام سلسله مراتب شهری است و شهری که در طبقه آخر قرار گرفته، دارای بزرگترین اندازه شهر در آن نظام شهری است. از خصوصیات دیگر سلسله مراتب شهری بر اساس نظریه مکانهای مرکزی این است که فاصله بین شهرهای موجود در هر طبقه با طبقه ای که آن شهرها در آن واقع شده است، رابطه عکس دارد. بدین ترتیب که فاصله بین شهرهایی که در طبقه قرار دارند، کمتر از فاصله بین دو شهری است که در طبقه بالاترند. نباید فراموش شود که یکی از فرضه های مهم این نظریه بیان می کند که منابع تولید و جمعیت به طور یکنواخت در منطقه توزیع شده باشد، اما نامنظم بودن توزیع فضایی منابع تولید و به تبع ان مناطق تولیدی و صنعتی و همچنین وجود خاصیت صرفه جویی های ناشی از تجمع ، باعث برهم زدن یکنواختی سیستم سلسله مراتب شهری بر اساس نظریه مکانهای مرکزی می شود. نکته دیگر این که نظریه مکانهای مرکزی، وضعیت موجود یک سیستم سلسله مراتب شهری را در حالت ایستا (استاتیک) توضیح می دهد و نمی تواند با رشد دینامیکی شهر سازگاری داشته باشد. «اسمایلز» اولین بررسی سلسله مراتبی مکانهای مرکزی را در سطح ملی انجام داده است، سلسله مراتبی که او برای کشورهای انگلیس و ولز ارایه داد، بر اساس برخی فعالیتهای منتخب که وی آن ها را ویژگی یک شهر کامل از نظر خدمات و خرده فروشی تشخیص داده بود قرار داشت. این فعالیتها عبارت بودند از: 1. بانک 2. شعبات فروشگاههای زنجیره ای مهم 3- دبیرستان 4- بیمارستان5- سینما6- روزنامه های هفتگی. هر شهری کامل می بایست همه کارکردهای بالا را به استثنای بیمارستان و دبیرستان که در مورد این دو، اسمایلز انعطاف بیشتری به خرج داده بود داشته باشد. |
دانش شهر - شماره ۳۸ (رویکردهای جدید در برنامهریزی و مدیریت شهری: برنامهریزی شهری سالم) | ||
بسط
و گسترش وظایف مدیران شهری از یک سو و شیوع انواع بیماریهای ناشی از
زندگی ماشینی امروز در جهان باعث شده است که گرایشی در برنامهریزی شهری
(شهرسازی) پیدا شود که با توجه به شرایط یاد شده سلامت روانی و جسمانی
شهروندان را در مرکز توجه خود قرار داده است. بدین ترتیب، سازمان بهداشت جهانی با تعریف استانداردهای خاص و پیگیری موضوع سلامتی و بهداشت شهرنشینان در کشورهای مختلف جهان این گرایش جدید در شهرسازی و مدیریت شهری را مورد تشویق و حمایت قرار میدهد. جزوه پیش رو خلاصهای از کتاب برنامهریزی شهری سالم است که در آن سعی شده مهمترین نکات مرتبط با بحث را در شکلی فشرده در اختیار خوانندگان گرامی قرار میدهد. | ||
لینک دانلود | ||
» دانش شهر - شماره ۳۷ (مفاهیم پدافند غیرعامل در مدیریت شهری با تمرکز بر شهر تهران) | ||
انسان
از ابتدای خلقت خود و شروع زندگی در این جهان با پدیده تهدید روبرو بوده
است و همواره تلاش می نموده تا تعادلی بین تهدیدات متصوره و نیازمندی های
انسان به امنیت برقرار نماید. این تلاش یک جهاد همیشگی و دایمی بوده و
انسان همواره توانسته است بر تهدیدات غلبه نماید. هرچه ماهیت و فناوری حامل
تهدید رشد کرده و متحول شده، شکل و ماهیت تهدید و چارچوب و محتوی دفاع نیز
تغییر کرده است، به عبارتی دیگر اساسی ترین عنصر تهدید و تحول در ماهیت
تهدید را می توان فناوری حامل تهدید بیان کرد. پدافند غیرعامل به عنوان یکی از موثرترین و پایدارترین روش های دفاع در مقابل تهدیدات از قدمتی به بلندی تاریخ بشر و به قدمت مبارزه و دفاع برخوردار می باشد. پدافند غیرعامل به عنوان بخشی از دفاع همه جانبه، سابقه ای طولانی در تاریخ بشر دارد. شکل گیری قبایل بدوی در برابر نزاع ها و درگیری ها، با پناه جستن به غارها و حفره ها و نیز شکل گیری تمدن های اولیه با احداث قلعه، برج، بارو و جان پناه در برابر تهاجمات دشمن همراه بوده است. با گسترش و نفوذ سلاح ها در سده های اخیر، تنوع و دامنه جنگ ها نیز گسترش یافته است. با پیشرفت فناوری و حضور فناوری در حوزه های نظامی، تهدیدات از حوزه نظامی به سایر حوزه ها توسعه یافت، به این مفهوم که دیگر نمی توان تهدید را صرفاً در حوزه نظامی در نظر گرفت و به نوعی به یک عنصر چندوجهی مبدل شده است. تجارب دفاع مقدس، جنگ های اخیر در کشورهای یوگسلاوی، عراق، افغانستان، لبنان، غزه و... موید انهدام مراکز حیاتی و حساس واقع در عمق سرزمین توسط دشمن و تأثیرگذاری در اراده ملت و توان اقتصادی- سیاسی کشور هدف می باشد. در این گزارش در ابتدا، اصول و مبانی پدافند غیرعامل در کشور عنوان شده و در نهایت با توجه به حساسیت کلانشهر تهران، پدافند غیرعامل شهر تهران مورد بررسی قرار گرفته است. | ||
لینک دانلود |