مقدمه
اگرچه واژه جهانی(global) بیش از چهارصد سال قدمت دارد، اما اصطلاحاتی نظیر
جهانی شدن، جهانی سازی(globalize) و جهانی کردن(globalizing) از حدود
سال1960 عمومیت یافته است. از آن پس مفاهیم و استعارات بسیار مفید و بی
نظیری به همراه واژه جهانی شدن مطرح شده که بسط هرکدام نیاز به شرح مطالب
زیادی دارد. همجواری جهانی، فشردگی زمان و مکان، کش آمدن مناسبات اجتماعی،
دهکده جهانی و اصطلاح همسایگی جهانی که سازمان ملل متحد به کار برده است،
از جمله این استعارات هستند که مجال سخن در این باب نیست.
به عقیده «مک گرو» منظور از جهانی شدن، یکسان نمودن جهان است؛ در نتیجه این
فرآیند، تفاوت های منطقه ای ، معنا و مفهوم بیشتری پیدا خواهند کرد؛ این
پدیده مسأله ای قابل کنترل نیست، لذا تنها می توان با توجه نمودن به فرهنگ
های گوناگون و متفاوت منطقه ای و بنیادها ی ارزشی مانعی برای آثار مخرب آن
بوجود آورد.
مبانی نظری
واژه جهانی شدن اصطلاح مناقشه بر انگیزی است که هیچ تعریف واحدی برای آن
پذیرفته نشده است.«رابرتسون» تعریفی ارائه می دهد که عناصر متناقض جهانی
شدن را در خود دارد. در بهترین حالت، جهانی شدن معاصر را در کلی ترین معنای
خود همچون شکلی از نهادینه شدن روند دوگانه ای که متضمن جهانشمولی ویژه
گرایی و ویژه شدن جهان گرایی است بیان می کند. این فرآیند دوگانه ابعاد
متعددی دارد، جهانی شدن به روشنی یک روند سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می باشد.
به عقیده «مک گرو» پدیده جهانی شدن ، تشدید صرف پیوند متقابل جهانی است و
بر چند گانگی ها تأکید می کند. علاوه بر «مک گرو»، اندیشمندان بزرگ دیگری
چون«هال» و «فریدمن»ف از نظر جامعه شناختی، مردم شناسی، فرهنگی و... به
بررسی مفهوم جهانی شدن پرداخته اند و همگی به فرمول بندی مشابهی
شامل«پیوندهای متقابل»، «شبکه ها»و «جریانها» دست یافته اند و این از
ویژگیهای جهانی شدن است که هر نوع معنایی به راحتی و به فراوانی از آن
برداشت می شود. این ایده به دلیل ظرفیتش برای آفرینش حدس و گمان ها، فرضیه
ها و تصویرها و استعاره های اجتماعی نیرومندی که از واقعیت های اجتماعی بسی
فراتر می روند، مفهوم فوق العاده خلاقی دارد.
جهانی شدن چه نیست؟
شاید اگر بتوان به این پرسش پاسخ داد که جهانی شدن چه چیزی نیست، تعریف جهانی شدن با سهولت بیشتری صورت می گیرد.
جهانی شدن با جهان گرایی یا گلوبالیسم تفاوت دارد. جهان گرایی ایدئولوژی
نئولیبرال برای تسلط بر بازار جهانی است و از این دیدگاه یک واقعیت اجتناب
ناپذیر تلقی می شود.در واقع جهان گرایی با ایدئولوژی نئولیبرالیسم تصویر
نوعی آرمانشهر را ارائه می دهد.این آرمانشهر عبارت است از گسترش وضعیت
آینده، بدون ابعاد منفی آن مانند فقر، بیکاری و سرکوب، همراه با نوید
توسعه، پیشرفت و تکامل بشریت.(اخوان،52:1381) این درحالیست که جهانی شدن به
رغم جهان گرایی که یک مفهوم ایده آلیستی است، در صدد توصیف وضعِیت به
آنصورت که هست برمی آید و فاقد قضاوت های ارزشی است؛ هر چند که نوع تفکر
جهان گرایانه می تواند به جهانی شدن منجر شود.
به همین منوال اصطلاحاتی چون بین المللی شدن یا جهانشمولی (universalism)،
چند ملیتی شدن، جهان وطنی بنا به تعاریف متفاوتشان نمی توانند معادل و هم
تراز واژه جهانی شدن قرار بگیرند.
جهانی شدن چیست؟
با توجه به آنچه گفته شد، جهانی شدن مفهومی خالی از بار هنجاری است که
صرفاً بر آنچه رخ می دهد، دلالت دارد. «پراتون»(1997) معتقد است که جهانی
شدن یک پدیده چند بعدی است که آثار آن قابل تسری به فعالیتهای اجتماعی،
اقتصادی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی، نظامی و فن آوری است و همچنین فعالیتهای
اجتماعی ای مانند محیط زیست را نیز تحت تأثیر قرار می دهد.(بهکیش،24:1381)
«آنتونی گیدنز» معتقد است که" جهانی شدن را می توان به عنوان تشدید روابط
اجتماعی جهانی تبیین کرد که مکان های دوردست را به گونه ای به هم پیوند می
دهد که به موجب آن رویدادهای محلی تحت تأثیر حوادثی شکل می گیرد که
کیلومترها با هم فاصله دارند."(کیلی،11:1380)به بیان دیگر جهانی شدن به
دنیایی ارجاع دارد که در آن جوامع، فرهنگ ها، حکومت ها و اقتصادها تا حدودی
به هم نزدیکتر می شوند.«آنتونی گیدنز» معتقد است در روند جهانی شدن یک
اتفاق رخ می دهد و آن پدید آمدن شرایط لامکانی (no space)و لازمانی
(no time) است.«دیوید هاروی» نیز از این اتفاق به عنوان فشردگی زمان و مکان
نام می برد.(آخوندی،10-9:1380)
بر اساس نظریات و تعاریف ارائه شده، پیداست که جهانی شدن یک پدیده کاملاً
مرکب است وبا توجه به اینکه در ار تباط با بیان سطوح گوناگون تحلیل مانند
سیاست، اقتصاد، فرهنگ و ایدئولوژِی مفهوم می یابد، فاقد تعریف کلی است.
ظهور پدیده جهانی شدن از دو دیدگاه اقتصادی و اجتماعی
سیر تاریخی جهانی شدن از نظر اقتصادی به پیروی از «کارل مارکس» که
نظریه«شیوه تولید کالا» را زیر بنای پدیده جهانی شدن می دانست،به این صورت
بود که پس از انقلاب مرکانتلیسم(mercantilsim) علیه فئودالیسم در آغاز بروز
سرمایه داری مدرن(قرن 15 میلادی)، در اواخر قرن نوزدهم تا اوایل دهه 1970،
انعطاف پذیر شد.بر این اساس سرمایه داری به سرمایه داری نوین مبدل شد و پس
از اینکه در اوایل دهه 1990 بُعد کاملاً جهانی پیدا کرد، باعث ظهور پدیده
جهانی شدن شد.
همچنین سیر تاریخی جهانی شدن از نظر اجتماعی پیرو نظریه تمایز «امیل
دورکیم»،که ظهور جهانی شدن را همزمان با بروز مدرنیته می داند، به این نحو
است که مدرنیته همزمان با پایان یافتن حکومت تیولداری کلیسا و مصادف با
انقلاب مرکانتلیستی متولد شد؛پس از بازنگری در ادامه حیات خویش در اوایل
دهه 1970 پست مدرنیته را رقم زد و هنگامی که ارزش ها و تخصص ها در اوایل
دهه 1990 بُعد بین المللی پیدا کردند، جهانی شدن ظهور نمود.
شهر و نظام شهری
کارشناسان سازمان ملل که تا پیش از سال 1967 داشتنِ حداقل20000 نفر جمعیت
را معیار شناخت شهر از روستا می دانستند،در این سال عنوان داشتند که این
معیار کافی نیست و باید در شناخت شهر از روستا به پنج معیار زیر توجه داشت:
1. حوزه اداری(مانند داشتن شهرداری)
2. نوع فعالیتهای اقتصادی(کارکرد ویژه غیر اقتصادی)
3. میزان جمعیت
4. مشخصات شهری(شهر مکانی است که در آن مشخصات شهری مانند خیابان ها،
ساختمان های عمومی، و خدمات عمومی مثل آب لوله کشی ، فاضلاب، برق، پلیس،
بیمارستان، مدرسه و دادگاه وجود دارد.)
5. حوزه دولت محلی
بر اساس تعاریف دیگر، شهر یک منطقه جغرافیایی است که در آن ساختار
سیاسی-مدیریتی به مرحله ای رسیده است که می تواند نظام تولید و مبادله ای
پدید آورد.
«پیتر مارکوس» معتقد است که شهرها در واقع جزئی از یک جامعه بزرگتر هستند
که فرم فضایی آنها به ساختار اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعهای که
در آن حضور دارند، پیوسته است (Marcuse,2000:5) در این جامعه بزرگتر،
سکونتگاه ها اعم از روستاها، شهرک ها، شهرها و مادر شهرها در یک شبکه تعامل
اجتماعی، داد و ستد متقابل، خدمات، کالاها، تولیدات، فرآورده های کشاورزی و
عرضه عقاید به هم می_ رسند.(شکوهی،267:1374)
بر این اساس نظام شهری عبارت است از مجموعه ای از شهرهای وابسته به یکدیگر
که ساختار نظام سکونتگاه های شهری در یک ناحیه، منطقه، سرزمین و جهان را
پدید می آورند.همچنین نظام شهری تنها منحصر به مجموعه کالبدی از
سکونتگاههای شهری نیست،بلکه شامل جریان ها و ارتباطات میان این سکونتگاهها
نیز می شود.این جریان ها عبارتند از: جریان جمعیت، سرمایه، عوامل تولید،
ایده ها، اطلاعات و نو آوری ها. لذا بر پایه این تعریف، نظام های شهری
«نظام های بازی»(open system) هستند که مطالعه درباره آنها مستلزم مطالعه
روابط گسترده آنها با محیط پیرامون است.(عظیمی،53:1381) مقصود از نظام باز،
نظامی است که در آن همه گونه تبادل و مبادله با محیط خارجی بدون محدودیت
صورت می گیرد.(فرشاد،54:1362)
بنا براین در دنیای واقعی هیچ شهری از ارتباط و تعامل با شهرهای دیگر بی
نیاز نیست و این پیوند هنگامی که جامعه رو به تکامل می گذارد و د آن تقسیم
کار پیچیده تری شکل می گیرد،ضرورت بیشتری می یابد.در نتیجه آنچه که تحت
نظام شهری از آن یاد می شود، در پرتو این ارتباط گریز ناپذیر در جهت ادامه
بقاء و حفظ پویایی و رشد شکل می گیرد.(عظیمی،11:1381)
اهمیت شهر و شهرنشینی در فرآیند جهانی شدن
یکی از ابعاد بسیار مرتبط با فرهنگ و هویت ملی یک جامعه و تمدن، شهر
وشهرسازی است؛ و چنانچه می دانیم شهر، آیینه تاریخ یک ملت است و از آنجا که
حفظ فرهنگ و هویت ملی از اهداف آرمانی هر جامعه است که نیاز به به بررسی
وسیع در هر یک از ابعاد جهانی شدن دارد،در حوزه تخصص شهرسازی و به ویژه
طراحی شهری نیز می توان به طور عمیق تری به این هدف نگریست.اما قبل از
بررسی چگونگی این نگرش، باید اصولاً نقش شهر در فرآیند جهانی شدن مورد
مطالعه قرار گیرد.باید روشن شود که آیا اساساً شهر می تواند ابزار مناسبی
در جهت نیل به هدف آرمانی مذکور باشد؟ آیا شهر که در قرن گذشته مکان اصلی
تحولات درون صنعتی و تفکر تجدد گرایی بود، در عصر اطلاعات و فرآیند جهانی
شدن نیز همچنان نقطه تمرکز نیروهای تحول جهانی خواهد بود و یا بر عکس اهمیت
مکانی و عملکردی خود را از دست می دهد.
در این مورد میتوان گفت که با توجه به ارتباطات راه دور به عنوان ابزار
جهانی شدن در جریان تسهیل و تسریع فعالیتهای گوناگون، اهمیت شهر به عنوان
مکان فیزیکی تمرکز فعالیتها به پایان می رسد. این در واقع مفهوم ایده «فنای
شهر» در عصر فرا صنعتی است.«جرج گیلدر»(1996) در این زمینه متذکر می شود
که "ما با مرگ شهرها مواجه هستیم." و شهرهای بعد از دوران صنعتی را دور
ریختنی می خواند و یا «پیتر گوردون»و«هری ریچاردسون» معتقدند در آینده
همجواری دیگر فایدهای ندارد و شهر آینده هر شکلی به غیر از متراکم خواهد
داشت.
البته نظریات مورد بحث، اغلب به منظور نقد این شهرها ایجاد شده؛ کما اینکه
اغلب آینده نگرها چنین نظریاتی را به دلیل آنکه درک درستی از نقش منطقی و
مزایای حضور فیزیکی در شهر ندارند، مردود می دانند. «گراهام» و «ماروین»
نظریه اضمحلال شهر را رد می کنند و بر عکس شهر را محل آشکار شدن تکنولوژی
های جدید ارتباطی می دانند.آنها همچنان از اهمیت شهر در عصر ارتباطات راه
دور خبر می دهند و این نظریه را مطرح می کنند که: تغییرات شهر ناشی از
ارتباطات راه دور را باید متحولانه در نظر گرفت نه انقلابی.
(Graham &Marvin,2000:81)
به این ترتیب اینطور نتیجه گیری می شودکه شهر در فرآیند جهانی شدن همچنان
از اهمیت مکانی برخوردار و مرکز تجمع جمعیت و فعالیتهای متعددی خواهد بود.
تأثیر جهانی شدن بر نظام شهری
جهانی شدن با فشردگی مفهوم زمان و مکان، بسیاری از مفاهیم موجود و متعاقباً
بسیاری از تحلیل هایی را که بر اساس این مفاهیم شکل گرفته اند،با سؤال
مواجه می سازد.به بیان دیگر با پیشرفت فن آوری های ارتباطی، زمان و مکان که
در قالب مفهوم فاصله در تئوریهای شهری نمود پیدا می کنند، به عنوان یک
مانع بر سر برقراری ارتباط، کمرنگ می شود.
«جان رنه شورت» از فرآیند فشردگی زمان-مکان تحت عنوان کوچک شدن شبکه شهری
یاد کرده است که مفهوم نظام شهری را زیر سؤال می برد. کوجک شدن شبکه شهری
زمانی اتفاق می افتد که شهرهای کوچک و بزرگ از نظر زمان و فضا به هم نزدیک
شده باشند. با توجه به پیشرفت تکنولوژی و برقراری ارتباط بسیار سریع، شبکه
شهری به هم نزدیکتر شده و اصطلاحاً فضا و زمان سیستم شهری کوچک شده
است.(رنه شورت،73:1381)
از این رو می توان ادعا کرد که تحلیل وضع موجود باید با تئوری های جدیدتر بررسی گردد.
«چایلد هیل» در مطالعه ای که در سال 2000 درباره نقش شهرهای جهانی انجام
داده است، به این نتیجه رسیده که جهانی شدن، یک سیستم شهری جهانی ایجاد
کرده است و هرچه اقتصاد بیشتر جهانی می شود،تمرکز کارکردهای محوری در چند
شهر معدود جهانی زیادتر می شود.(فصیحی،12:1381)
«ایمانوئل والرشتاین» در الگویی که درباره نظام شهری جهانی ارائه می دهد،
بر این رویکرد تأکید می کند که نظام های شهری در اقتصاد بازار به گونه
سلسله مراتبی سازمان می یابد تا مازاد با سهولت بیشتری از سطوح پایین نظام
به سطوح فوقانی آن انتقال یابد.(عظیمی،112:1381)
«کلارک»و«گالیه» در مطالعات خود برروی شهرها به این نتیجه رسیده اندکه
جهانی شدن برکارکرد شهرها اثر می گذارد.(فصیحی،11:1381) این تأثیرات بالطبع
نوع وترکیب فعالیتهای شهررا تغییر خواهد داد و شهر را به سمتی هدایت خواهد
کرد که با توجه به نقش های جدیدی که درنظام جدیدجهانی برعهده می
گیرد،فعالیتهای درونی خود را تطبیق دهد.
این نظریات چنین تداعی می کنند که جهانی شدن صرفاً به شهر های خاصی اختصاص
دارد. ولی این یک مسأله بدیهی است که ارتباط شهرها با شبکه جهانی صرفاً از
طریق شهر مرتبه بالاتر ملی صورت نمی پذیرد، چراکه تسهیلات ارتباطی که با
هزینه بسیار نازلی قابل دستیابی هستند، این امکان را مهیا می کنند که سایر
شهرها خارج از کانال انتقال مازاد به برقراری رابطه اجتماعی و اقتصادی با
نقاط دیگر بپردازند.
«پچلینسف»-محقق روسی- در مورد اندازه بهینه شهر اینگونه استدلال کرده که
اندازه نهایی برای شهر مربوط به یک مرحله تاریخی می شده و در آینده به
عنوان یک شکل فضایی جدا از بین خواهد رفت و پراکندگی مناطق بر مبنای تخصص
ها و جدایی های کارکردی خواهد بود و تمتمی کشورها تبدیل به یک منطقه نیمه
شهری صنعتی خواهد شد که سنتزی از شکل شهر و روستاست. بر این مبنا در آینده
چیزی به نام شهر جدا از روستا وجود نخواهد داشت، بلکه کشور مبدل به منطقه
های شهری خواهد شد.
نتیجه
نتایج کلی حاصل از بحث شهر و شهرنشینی، اهمیت و ساختار آن در فرآیند جهانی شدن به این ترتیب قابل جمع بندی است:
1. مهمترین حاصل انقلاب اطلاعاتی و تکنولوژی های میکرو الکترونیک در
سکونتگاه های انسانی ایجاد ارتباطات از راه دور است و این مهمترین ابزار
در شکل گیری پدیده جهانی شدن محسوب می گردد.
2. شهر به دلیل برخورداری از ساختار زیر بنایی مناسب برای تکمیل تجهیزات و
تأسیسات فنی مورد نیاز ارتباطات راه دور و سطح تکنولوژیکی که قادر به ارائه
آن است، قابلیت بیشتری برای پذیرش ار تباطات راه دور و متعاقباً عملکردهای
جهانی دارد.
3. ارتباطات راه دور و جریان عملکردهای جهانی به وسیله آنها، نیاز به
مراکزی برای کنترل،هدایت و فرماندهی دارند،این مراکز شهرها و مناطق
متروپلیتنی بزرگ یا شهر-منطقه ها هستند، در واقع شهر نقطه اثر جهانی شدن
است.
4. تجهیز شهر به زیرساختهای مورد نیاز ارتباطات راه دور و تجمع عملکردهای
جهانی در آن، شهر را به «شهر جهانی» تبدیل می نماید. شهر جهانی را می توان
محصول انقلاب اطلاعاتی فرض کرد، همانطور که شهر صنعتی محصول انقلاب صنعتی
بود.
5. شهرهای بزرگ و تاریخی بویژه پایتخت ها به دلیل نقش متمرکز اقتصادی،
سیاسی و اجتماعیشان محل تمرکز عملکردهای جهانی و تبدیل شدن به شهر جهانی
هستند.
6. مرکز تجاری-اقتصادی شهر جهانی، قضای عمومی اصلی شهر خواهد بود. لیکن
بدلیل تحول و تغییر نوع فعالیتهای عمومی از سطح واقعی به سطح مجازی، اغلب
عملکردهای عمومی در فضاهای نیمه عمومی ساختمانهای بزرگ تجاری-اداری منتقل
می گردد. این انتقال باعث تضعیف فضاهای عمومی و تقویت فضاهای نیمه عمومی و
خصوصی می شود. Binder,1999:3-19) (Smith &