آتشفشان ها
در جنوب ایران و در جزیره های خلیج فارس ،
بیش از ۱۱۵ گنبد نمکی و یا دیاپیر نمکی وجود دارد که مجموعه سنگهای آنها
را سازند هرمز معرفی کرده اند سالیان درازی است که درباره آن سخنها گفته
شده و نوشته ها به رشته تحریر کشیده شده است .
در فرهنگ چینه شناسی بنوشته اشتوکلین ( ۱۹۶۸) برای معرفی سازند هرمز چنین
آمده است : ” سنگ نمک ، گچ و بلوکها و توده های از ریخت افتاده ای در هر
اندازه ممکن شامل مواد رسوبی مانند آهکهای نازک لایه بدبو ، دولومیت چرت
دار قهوه ای ، ماسه سنگ قرمر ، شیل های رنگین ، رسهای بر جای مانده و
سنگهای آذرین نظیر دولریت اپیدوتیتیزه ، بازالت ، کوارتز پورفیر ، ریولیت ،
کراتوفیر ، تراکیت و غیره است “.
در کوه گچین بصورت بسیار آشکار ردیف تبخیری
رسوبی و آتشفشانی وجود دارد که دارای پیوند های بنیادی و ردیف چینه ای مشخص
می باشند و بخوبی می توان چینه شناسی سازند هرمز را باز سازی کرد .
برای اغلب محققان علوم زمین مکانیسم پیدایش گنبد ها و تنوع سنگ شناسی آن
مطرح و تا کنون گزارشات و مطالب فراوانی راجع به گنبد های نمکی به چاپ
رسیده است .
بعلت اهمیت و جایگاه ویژه گنبدهای نمکی جنوب ایران و از طرفی شناخت
ویژگیهای لیتولوژیکی ، ساختاری و مورفولوژی گنبد های نمکی و منابع معدنی با
ارزشی که در گنبد ها یافت می شود سوژه پایان نامه را برروی گنبد نمکی گچین
متمرکز و هدف شناخت ویژگیهای لیتولوژیکی ، ژئوشیمی و پترولوژی سنگهای
آذرین و دگرگونی و منابع معدنی آن میباشد .
جکیده:
گنبد نمکی گچین یکی از گنبد های نمکی سازند هرمز در جنوب ایران است که در ۳۵ کیلومتری غرب بندرعباس واقع شده است . از لحاظ ژئومورفولوژی ۵ بخش مختلف در این گنبد شناسائی شده است ، بطور کلی گنبدی پست و فروافتاده می باشد که توده های آذرین در بخش میانی آن تجمع پیدا نموده و علت برجسته ماندن این توده ها و همچنین نیم حلقه شمالی گنبد انحلال نمک در کنار آنهاست .
ژئوتوریسم گردشگرى آگاهانه و مسئولانه در طبیعت با هدف تماشا و شناخت پدیده ها و فرآیندهاى زمین شناختى و آموختن نحوه شکل گیرى و سیر تکامل آنهاست.
نکاتى که در این تعریف باید مورد توجه قرار گیرند:
آگاهانه:
یک ژئوتوریست با هدف مشخص و برنامه قبلى به یک منطقه مسافرت مى کند. در واقع او مى داند که از این بازدید چه انتظارى دارد و چه خواهد دید او از موضوع مورد بازدید شناخت کلى دارد.
مسئولانه:
ژئوتوریست به ارزش وحساسیت پدیده هاى زمین شناختى آگاه است. و در هنگام استقرار در منطقه و بازدید از وارد نمودن هرگونه آسیب به آنها و طبیعت بیرون خوددارى کرده ود یگران را نیز از این کار باز مى دارد .
طبیعت فعالیت هاى ژئوتوریستى در محیط طبیعى انجام مى شود .بازدید از موزه هاى علوم زمین به تنهایى نمى تواند یک فعالیت ژئوتوریسمى باشد و بیشتر یک فعالیت تکمیلى در کنار ژئوتوریسم به حساب مى رود. البته بازدید از سایت هاى فسیلى در شمار فعالیت هاى ژئوتوریسمى به حساب مى آید. پدیده هاى زمین شناختى حاصل عملکرد فرایندهاى گوناگونى است که در طول تاریخ زمین شناختى وزمین ریخت شناسى(ژئوموروفولوژیک) موضوع مورد علاقه وتوجه ژئوتوریسم است.
آموزش:
یکى از اهداف ژئوتوریسم آموزش مفهوم هاى پایه علوم زمین به همگان به ویژه کودکان ونوجوانان است آشنایى با پدیده هاى زمین شناختى و ارزش آنها موجب احساس نزدیکى بیشتر با زمین وطبیعت و افزایش حس مسئولیت فردى واجتماعى افراد نسبت به حفاظت از این پدیده ها خواهد شد . پیش از این به دلیل نو بودن موضوع ژئوتوریسم عدم ارائه تعریف دقیق از آن و نبود منابع ومستندات تدوین شده این نوع گردشگرى (بوم گردى) در نظر مى گرفتند.حقیقت این است که هر دو رشته گردشگرى (ژئوتوریسم و اکوتوریسم ) زیرمجموعه اى از توریسم وابسته به طبیعت Nature) (based tourism به شمار رفته و زیرشاخه یکدیگر نیستند. تفاوت بزرگ این دو این است که اکوتوریسم بیشترین توجه را به موجودات زنده ومحیط هاى زندگى (گیاهى وجانورى) معطوف مى دارد (همانگونه که نام آن وارتباطش با اکوسیستم و اکولوژى آن بر مى آید). اما ژئوتورییسم به پدیده هاى زمین شناختى وزمین ریخت شناسى پرداخته و در واقع با طبیعت بیجان وسیر تحولى آن سروکار دارد .حتى در مواردى که ژئوتوریسم موضوع فسیل ها را مورد نظر قرار مى دهد-به یک موجود اکنون غیر زنده - یا سنگ(سنگواره)توجه کرده است هر چند که این سنگ خواستگاه زنده داشته است. البته موضوع سنگواره ها پل ارتباطى بین دانش زمین شناسى، زیست شناسى و آب وهوا شناسى دیرین است.
براى جداسازى ژئوتوریسم واکوتوریسم مثال زیر مى تواند تفاوت ها را به روشنى بیان نماید:
رشته هایى مانند کوه نوردى تپه نوردى از زیرمجموعه هاى اکوتوریسم هستند اما هدف وفعالیت اکوتوریسم ها و ژئوتوریست ها در این بخش از طبیعت انجام مى دهند یکسان نیست .براى یک ژئوتوریست ، هدف کوهنوردى یا تپه نوردى نیست و سفر به اینگونه جاها براى شناخت ومطالعه خود پدیده (کوه ، تپه، دره و...)و چگونگى پیدایش وساختار آن است. این در حالى است که یک اکوتوریست براى کوهنوردى ورزشى یا تفریحى، بازدید از چشم اندازها وتماشاى گیاهان و جانوران هدف هایى این گونه ، به طبیعت سفر مى کند.
به طور کلى ژئوتوریسم نوعى گردشگرى طبیعى بر پایه دانش زمین شناسى است .
راس داولینگ و دیوید نیوسام در کتاب ژئوتوریسم (2006) آشکارا ژئوتوریسم را گردشگرى زمین شناختى و (نه گردشگرى جغرافیایى) دانسته اند. همچنین در خلال نخستین کنفرانس جهانى ژئوتوریسم (فریمانتل استرالیا 2008) در روز پایانى کنفرانس ، گفتگوهاى پردامنه اى در مورد پیوستگى ژئوتوریسم با دانش زمین شناسى و جغرافیا بین کارشناسان و شرکت کنندگان پیش آمد که پس از پایان دیدگاه هاى گوناگون دانش زمین شناسى از آن رو که فرآیندها و پدیده هاى زمین شناختى بیشتر و گسترده ترى را در مقایسه با جغرافیا (ژئومورفولوژى/ زمین ریخت شناسى) زیر پوشش مى گیرد، به عنوان پیوسته ترین رشته علمى با زمین ریخت شناسى ) زیر پوشش مى گیرد، به عنوان پیوسته ترین رشته علمى با ژئوتوریسم پیشنهاد شد. همچنین همگان به این هماهنگى رسیدند که تعریف پیشین ژئوتوریسم از سوى انجمن ملى جغرافیاى آمریکا(نشنال جئوگرافى) با آنچه اکنون در دیگر جاهاى جهان به کار مى رود یکسان نبوده و نمى تواند به عنوان مفهوم ژئوتوریسم به کار رود. این تعریف تنها در آمریکا و با توجه به ویژگى هاى مورد نظر آن کشور کاربرد دارد . شایان ذکر است که این هماهنگى با حضور چند تن از نمایندگان سرشناس ژئوتوریسم کشور آمریکا بدست آمد. ژئوتوریسم اصلى ترین فعالیتى است که در محدوده یک ژئوپارک انجام مى شود. اما مى تواند در خارج از این محدوده یعنى در یک ژئوسایت منفرد نیز صورت پذیرد. ترانشه جاده ها و دیواره ها از دیگر مواردى هستند که مى توانند پدیده هاى زمین شناختى را دربرداشته ونمایش دهند. این گونه موارد که حالتى کم وبیش خطى دارند را نمى توان ژئوسایت در نظر گرفت. عنوان ژئوتوریسم مسیر یا مسیر ژئوتوریسمى براى اینگونه موارد بکار مى رود.
ژئوتوریست ها معمولاً گردشگرانى قانع هستند که به دنبال هتل هاى لوکس وشرایط بسیار عالى خدماتى نیستند. آنها مى توانند به راحتى در چادر و در شرایط ابتدا زندگى کنند، مسیرهاى طولانى وسخت را پیمایش کنند وبیشترین ارتباط ونزدیکى را با طبیعت داشته باشند. این یکى از مزیت هاى ژئوتوریسم به شمار مى رود و نشان مى دهد که اینگونه از گردشگرى این رویداد و این هماهنگى ، یکى از اهداف و آرمان هاى تشکیل ژئوپارک ها نیز بوده است .
مرکز دادههـای اقیانوسی ایران (IRODC) در سال
1374 با حمایت سازمان علمی و فرهنگی ملل متحد
(UNESCO) و زیر نظر کمیسیون بین دولتی
اقیانوسشناسی (IOC )به عنوان یکی از اعضای برنامه
تبادل دادهها و اطلاعات اقیانوسی ( IODE ) در
مرکز ملی اقیانوسشناسی فعالیت خود را آغاز کرده
است. |
■اطلاعات همکاران: |
شهـر و برنامه ریزی شهری در دوره پس از ورود اسلام
مقدمه :
روند برنامه ریزی شهری در ایران در طی زمان و به همراه تحولاتی که در روند شهـرنشینی صورت گرفته، فـراز و نشیب های بسیاری را پشت سر نهاده است.
در دوره باستان به تدریج با پیشرفت تمدن و بالا رفتن سطح تکنیک و فرهنگ، تک بناها ومجموعه های زیستی تبدیل به شهرهای بزرگی شدند که دارای طرحها، نقشه ها، تأسیسات و اجزای حساب شده ای بوده اند.روند برنامه ریزی شهری از نظر کمی و کیفی در زمان ساسانیان به اوج خود رسید. شهرها به طبقات مختلف اجتماعی تقسیم شده و اجزای سه گانه «ارگ» «شارستان» و «ربض» شکل گرفتند.بازرگانی و تجارت باعث رونق و گسترش بازارها شد.تصمیم گیری های سیاسی و نظامی با تأثیر گرفتن از عامل مذهب در آن زمان بعضی اوقات باعث شکل گیری و ساخته شدن شهـرهای جدید شد.
با ورود اسلام به ایران شهـرها ابتدا تغییرات قابل توجهی نکردند. البتـه با وارد شدن عناصری مانند مسجد در فرهنگ شهرسازی، شکل ویژه ای به خود گرفتند. این شکل ویژه در ابتدا شباهت بسیاری به شهـرسازیهای زمان ساسانی داشت و نمی توان به آنها شهرهای اسلامی نام داد. چـرا که شهرها ضمن حفظ ویژگیهای ایرانی و سرزمین خاص خود، بعضی از خصوصیات نشأت گرفته از فرهنگ اسلام را نیز در خود پذیرفتند.
در دوره پس از ورود اسلام، به تدریج شهـرهای بسیاری پایه گذاری و ساخته شد و شهرهایی نیز دوباره سازی یا بهسازی شدند. در ابتدا مسجد، یگانه عامل تمایز شهـر از روستا بود. بعداً با گسترش دین اسلام و توسعه شهرها، مسجد در بافت روستا نیز جای گرفت. اوج شهرسازی در دوره پس از ورود اسلام در زمان صفویه است. در این موقع علاوه بر پیاده شدن یک طرح جامع شهرسازی برای اصفهان که پایتخت شده بود، شهرهای دیگری نیز قبل یا بعد از آن رونق یافتند. مانند: قزوین، تبریز، مشهـدو ...
شهرهای دوره پس از ورود اسلام به ایران دارای عناصر و فضاهایی بودند که تا قبل از ورود فرهنگ غربی، اتومبیل و رواج الگوهای جدید، دست نخورده بوده و ویژگیهای خاصی داشتند.
اجزای سه گانه و مهم ارگ، مسجد جامع و بازار به همراه محلات مسکونی، کاروانسراها، شبکه معابر ارتباطی و سایر فضاها و عناصر شهری همه با نظم و دقتی حساب شده در بافت شهرها جای گرفته و مجموعه های کاملی را پدید آورده بودند که در جای خود به آنها پرداخته خواهد شد.
پس از ورود اعراب به ایران و تسلط آنها بر اوضاع سیاسی کشور، بالطبع سیر شهرنشینی و شهرسازی نیز تغییراتی را پذیرا شد. گرچه اساس و شالوده زندگی شهری در دوره پس از ورود اسلام به ایران از زمان ساسانیان مایه گرفته بود، اما در این دوره دین اسلام نقش مهمی در روابط اجتمـاعی- اقتصـادی و سیاسی به عهده گرفت. ربض و حومه نیز اهمیت بیشتری را نسبت به شارستان پیدا کرد. به دنبال آن مفهوم منطقه شهری شکل گرفت. کالبد و فضای شهـرهای اسلامی در پی ایجاد بناهای تازه مانند مسجد جامع، مدارس علمی و دینی، زیارتگاه، تکیه، حسینیه و نقشی که مساجد در ساخت کالبدی شهر و بافت اجتماعی جامعه ایفا کردند تغییر پذیرفت.
سیر تحول تاریخی شهر و برنامه ریزی شهری در دوره پس از ورود اسلام
بحث این قسمت در سه محدوده زمانی انجام می شود:
محدوده زمانی اول «قرون اولیه اسلامی»
محدوده زمانی دوم «قرون میانی اسلامی»
سومین محدوده زمانی «قرون متأخر اسلامی»
اول: قرون اولیه اسلامی
در قرون نخستین اسلامی، شهرهایی که احداث و بنیانگذاری شدند تحت تأثیر ویژگیهای معماری و شهرسازی دوره ساسانی قرار گرفته و از اصول قبلی پیروی می کردند. اما به تدریج بر اثر تأثیر ویژگیهای معماری و شهرسازی دوره ساسانی قرار گرفته و از اصول قبلی پیروی می کردند. اما به تدریج بر اثر تأثیر عوامل و شرایط جدید مانند دین اسلام و یا گسترش و رونق بازرگانی، سیاست های شهرسازی نسبت به سالهای نخست ورود اسلام به ایران تغییر کردند.
شهرهای نخستین اسلامی را به دو دسته تقسیم کرده اند. یکی شهرهای نوساز و دیگری شهرهای تغییر شکل یافته.
شهـرهای نوساز را اغلب شهرهایی تشکییل می دادند که نشانه قدرت و وحدت سیاسی امپراطوری اسلامی بودند ماننـد: شهر اولیه بغداد که در سال 145 هـ.ق در کنار خرابه های تیسفون و به دستور «منصور» خلیفه عباسی بنا شد. نقشه شهر دایره ای شکل بود با چهار دروازه که هر دروازه به سویی با همان نام بود. دروازه کوفه، دروازه بصره، دروازه خراسان، دروازه دمشق در بخش مرکزی شهر قصـر خلیفه و مسجد بزرگ شهر قرار داشت و گرداگرد آن اطرافیان خلیفه و نگهبـان و بعد نظامیان سکونت داشتند این شهر تجلی سازمان حکومتی و دستگاه اداری و نظامی خلفای عباسی به صورت شهر است در این شهر ساختن محلات به عهده خود افراد گذاشته شده و تنها در هر محله، بازار و مسجد و حمام توسط حکومت ساخته می شد.
دسته دوم شهرهای نوساز، شهرهایی بودند که بر اثر گسترش قلعه های نظامی شکل می گرفتند. این قلعه ها یا اردوگاههای نظامی به تدریج بصورت شهر یا شهرک در می آمدند.
دسته سوم شهرهای نوسازعبارت بود از ایجاد شهر جدیدی در کنار شهر قبلی مانند: کوفه، قیران و یا شیراز که در سال 74 هجری به دست یک سردار عرب احداث شد. شهرهای جدید نیز (مانند مشهد) پیرامون شهادت گاه و یا مزار پیشوایان مذهبی بنا شدند که به تدریج توسعه یافته و حالت شهری بزرگ را به خود گرفتند. از دیگر شهرهای مهم بنیان گذاری شده در این دوره می توان قم، کاشان و مراغه را نام برد.
شهرهای نوع دوم نیز شهرهایی بودند که بوسیله ایجاد مساجد و بناهای جدید و یا با انتخاب شدن به عنوان دارالاماره توسعه یافته و یا دوباره سازی شدند مانند: اصفهان و ری که اهمیت خاصی را نیز پیدا کردند .
حکومتهای اسلامی قرون نخستین بیشتر ترجیح می دادند که شهرهای جدیدی را بنیان نهند مانند بغداد که پس از احداث به مرکز خلافت عباسی تبدیل شد، یا شهرهایی که در نزدیکی شهر بغداد، با الهام از نقشه شهرهای ساسانی در زمان خلافت المعتصم بوجود آمدند. شهرسازی و شهرنشینی در امپراطوری اسلامی از قرن سوم هجری قمری گسترش یافته و در قرن ششم بر اثر گسترش سریع بازارهای داخلی و داد و ستد خارجی رونق فـراوان یافت. این پیشرفت در زمان استقرار حکومت های ایرانی مانند سامانیان، آل بویه و آل زیاد که آرامش نسبی نیز بر کشور حکمفرما شده بود- در کنار توسعه تجارت و فعالیت های اقتصادی، گسترش راه های ارتباطی و کاروانی و توسعه تولیدات کشاورزی و صنعتی فراهم شد.
در این زمان همراه با وقوع این پیشرفتها و گسترش ربض و برتری اهمیت آن بر شارستان و همچنین توسعه ارتباطات با روستاهای اطراف شهر فئودالی نیز در ایران شکل گرفته و به تکامل رسید.
دوم: قرون میانی اسلامی
در قرون میانی اسلامی شهرسازی و شهرنشینی در زمان سلجوقیان وارد مرحله جدیدی شده و اهمیت ویژه ای یافت. در این زمان در کنار آرامش سیاسی و رونق اقتصادی شاهد شکوفائی هنـر ایرانی به شکل معماری ساختمانها و بناها هستیم. در این دوره شهرهایی مانند اصفهان، ری و جرجان به آبادانی و عظمت رسیدند. احداث شهرهای جدید و یا نوسازی آنها در این دوره یکی از وظایف دولت شناخته می شد.
یورش مغول باعث ویرانی بسیاری از شهرها شد و شهرهایی نیز پس از خرابی به دست فراموشی سپرده شده و هرگز روی آبادانی را ندیدند. فقط شهرهایی مانند کرمان و شیراز از گزند مصون مانده و رونق خود را حفظ کردند. پس از گذشت حدود یک قرن و با حاکم شدن آرامش سیاسی در ایران، بسیاری از شهرهای ویران شده بازسازی و شهرهای جدیدی نیز بنیان گذاری شدند.
در زمان حکومت شاهانی چون غازان، الجاتیو و ابوسعید و صدارت خواجه رشید الدین فضل الله، شهرسازی شیوه نوین را پذیرا شده و شهرهایی چون مراغه و تبریز بازسازی شده و سلطانیه بنا شد. غازان خان دستور داد تا در هر شهری مسجد و گرمابه ای ساخته شود و درآمد گرمابه به مصرف نگهداری مسجد برسد. بزرگترین موفقیت این نوع ساختمان در اطراف چم یا سرچم در سه کیلومتری تبریز بدست آمد. تنوع درتشکیلات و عظمت این بنا را می توان پس از تخت جمشید بی همتا شمرد، گرچه از بنای مذکور فقط تل خاک باقیمانده، ولی این مجموعه شامل خانقاه، مدرسه، بیمارستان، کتابخانه، دانشکده فلسفـه، عمارات اداری، رصدخانه و محل سکونت تابستانی بوده است. همچنین از محل های تفریح و باغهای مصفـا برخوردار بوده است.
خواجه رشیدالدین وزیر غازان خان، شهری در کنار دانشگاه تبریز بنا نمود که حتی از مجموعه فوق عظیم تر بود. این شهر شامل اجزای زیر بود، 24 کاروانسرا- 1500 مغازه- 30000 خانه مسکونی برای سکونت دانشمندان که از اطراف جهان گرد آمده بودند، بیمارستان، نقاهتگاه و باغهای متعدد از لحاظ استحکام و یکپارچگی. این مجموعه تمام بناهای نظیر خود را تحت الشعاع قرار داده بود.در همین زمان، به فرمان الجاتیو جانشین و برادر جوانتر غازان خان در مرغزار زیبایی در سلطانیه طرح شهر وسیعی برای پایتخت افکنده شد. این شهر با شکوه و سرعت فوق العاده ای ساخته شد و نتیجه شهری بود به وسعت تبریز که آرامگاه الجاتیو یکی از مهمترین موفقیتهای معماری ایرانی در میانه آن بنا گردید. گرچه در موقع هجوم تیمور دوباره شهرهای بسیاری از ایران خراب و ویران گردید ولی وی و جانشینانش بعداً در شهرهای امپراطوری اسلامی کانون های هنر و معماری را شکوفا کرده و شهر سازان، هنرمندان و معماران مناطق دیگر راگرد خویش جمع آوردند. در این زمان شهرهایی چون سمرقند، بخارا و هرات دارای اهمیت ویژه ای شدند. یکی از نمونه های بسیار جالب برنامه ریزی شهری دراین زمان فعالیت های انجام شده در مورد شهر «ترمه» می باشد.
در "ترمه" ابتدا جمعیت مورد نظر را که باید در شهر سکنی کند تعیین نمودند، سپس علامت و میزان زمین مورد احتیاج هر مرحله را مشخص ساختند. بعد شبکـه بندی خیابان ها، محل بازارها، مسجد جامع و سایر مساجد و مدارس شهر معین گردید.
پس از این مرحله مردم دسته دسته برای سکنی در شهر جدید به آنجا کوچ داده شدند.
سوم: قرون متأخر اسلامی
روند شهرسازی دوره پس از ورود اسلام به ایران در زمان پادشاهی شاه عباس اول تا شاه سلیمان به اوج و تکامل خود رسید. ساختار بیشتر شهـرهای ایران در این زمان تغییرات زیادی کرد. گشایش شبکـه ارتباطی و ساختمان عمارات نهادها و فضاهای عمومی متمایز از محیط های مذهبی، مورفولوژی فشـرده پیشین را تغییر داد. روند تجارت و شهرنشینی در شهرهای بزرگ و همچنین احداث میادین عمارات، خیابانها، بازارها و کاروانسراهای بسیار از وجود تمایز این زمان با زمان های پیش است.
عهـد صفوی به ویژه هنگام سلطنت شاه عباس اول زمان شکوفائی هنرهای اسلامی مانند نقاشی، پارچه بافی، سفالگری، فلزکاری،معماری و شهرسازی است که بیش از همه می توان نمونه های آنها را در پایتخت سوم صفویان یعنی اصفهـان جستجو کرد. فعالیت اساسی معمـاری و شهـرسازی از زمان شاه عبـاس شروع شد. تشویق هنرمندان، معماران و شهرسازان در زمان شاه عباس و آرایش پایتخت صفویان یعنی اصفهان باعث آن شد که هنرشنـاسان اصفهان را نصف جهان بنامند.«شـاردن» به هنگام دیدار خود از اصفهان ضمن توصیف عظمت شهر از 162 مسجد، 48 مدرسه مذهبی، 182 کاروانسرا و 273 حمام نام می برد که بر اساس آن می شود جمعیت اصفهان را تخمین زد.
توسعه شهر اصفهـان از میدان قدیم به طرف میدان نقـش جهان و ایجاد بناهای اقتصادی، مذهبی و غیر مذهبی در اطراف آن، برنامه شهرسازی کاملی را به نمایش می گذارد.
طرح جامع شهرسازی پیاده شده توسط شاه عباس، نظمی اجبـاری را بر گسترش شهر اصفهان تحمیل کرد.محلات جدیدی ساخته شد و میدان و بازار در کنار مسجد جامع جدید شکل گرفت. بازار با جذب امکانات اقتصادی محوری را تشکیل داد که مرکز کلیه فعالیت های اجتمـاعی شده و استخوان بندی محلات و قشرهای اطراف به آن ستون فقرات شهر تکیه می کرد. محور رودخانه خط تقسیم کننده اقلیتهای مذهبی از بقیه شهر شد. محور چهـارباغ نیز جهت ارتباط بخشهای جدید و مختلف شهر احداث شد. در این زمان شهرهای دیگری نیز مانند تبریز، کاشان، بندرعباس، یـزد، قـزوین، مشهـد و تعدادی از شهرهای حاشیه دریای خزر مورد توجه قرار گرفته و اهمیت یافتند.
پس از حکومت صفویه در زمان حکومت های افشاریه، زندیه و قاجاریه نمی توان فعالیت های شهرسازی زیاد و مهمی را در شهرها دید. از جمله اقدامات شهرسازی در زمان زندیه می توان به شیـراز اشاره کرد. در عهـدکریم خان زند شهر شیراز که به پایتختی انتخاب شده بود مجموعه بناهایی را به نام مجموعه وکیل دارا شد و اقدامات شهرسازی قابل توجهی در آن صورت گرفت.
ویژگیهای ساخت کالبدی شهـرهای ایرانی- اسلامی
شهرهای ایران در دوره پس از ورود اسلام، در ابتدا با همان شکل اولیه به حیات خویش ادامه دادند. اجزاء سـه گانه کهندژ، شارستان و ربض که به عنوان اجزاء اصلی شهرهای ایرانی زمان ساسانیان در ساخت شهرها پدید آمده بود، در سالهای اولیه نیز اجزاء شهرهای اسلامی را تشکیل می دادند. به تدریج بر طبق ویژگیهایی که شهرنشینی و شهرسازی پس از حاکمیت اسلام دارا شدتغییراتی در ساخت شهرها صورت گرفت.
توسعه شهرنشینی باعث گسترش حومه «ربض» شهرها شد. این حومه ها که در زمان سامانیان از مهاجران و روستائیان ساکن در آنها تشکیل شده بود از نظر شهری تکامل یافته و دارای فضاها و نهادهای شهری شده و اهمیت بیشتری نسبت به شارستان پیدا کردند. بازارها که قبلاً در نزدیکی دروازه های شهر جای داشتند از یک طرف در امتداد راه های اصلی که به مرکز شهرها ختم می شد و از سوی دیگر در امتداد راه ها و جاده های اصلی که به بیرون شهر ادامه داشت گسترش یافته و داری فضاها و عناصر داخلی و شهری شدند.
هر قسمت و فضایی به عرضه یا تولید کالاهایی خاص اختصاص یافته و کاروانسراها و انبارهایی نیز برای جوابگویی به نیازهای جدید ایجاد شد. مساجد و به ویژه مسجد جامع در ارتباط با بازار و در نزدیکی ارگ (در مرکز قدیمی شهر) و یا در ربض ساخته شد.
از بازارها که ستون فقـرات شهر را تشکیل می دادند، کوچه هایی چون خط مسیرهای ثانوی جدا می شدند. علاوه بر کاروانسراها، گرمابه ها، مدارس و انبارهای غله، آب انبارها، قهوه خانه ها و فضـاهای دیگر شهری در نزدیکی ستون فقرات جای گرفتند.
مسجد که مهمترین ویژگی را نصیب شهرهای اسلامی کردند به عنوان ملاک تمایز شهر از روستا (ده) در شهر جای گرفتند و همراه با ارگ و بازار عناصر سه گانه تشکیل دهنده ساخت شهرهای اسلامی را تشکیل دادند. در این دوره رابطه بین شهر و روستا نیز شکل تازه و منسجمی یافت، چرا که شهروندان در این دوره نقش مهمتری را در اداره و استفـاده از شهر پیدا کرده و در پیوند دادن روابط اقتصادی و اجتماعی بین شهرها و بین شهر و منطقه اش – از طریق کمک به رشد اقتصادی و نظامی و تقویت روال های اداری منطقه ای و کشوری شکل دهنده خطوط اصلی زندگی شهرها عامل مؤثر به شمار می آمدند.
با انتقال حیات و جنب و جوش شهـرها از شارستان به طرف حومه و محل سکونت و کار بازرگانان، کسبه و پیشه وران، شهرسازی رشد و گسترش یافته و شهرهای ایرانی رنگ و بوی اسلامی به خود گرفتند تقسیم شهر به اجزائ مشخص کهندژ، شارستان و برض، جای خود را به مراکز دیوانی و نظامی، مراکز مذهبی، بازارها و محله های شهـر داد.
به دنبال این تغییرات در قرون چهارم و پنجم که هم زمان با پرجمعیت شدن شهرها، رونق بازرگانی و ایجاد مراکز پیشه و هنر اتفاق می افتاد، شهر فئودالی در ایران شکل گرفت، شهـر فئودالی در این زمان شهری بود که در تسلط ارباب فئودال و تجار بزرگ قرار داشت. سازمان های صنعتی متعلق به پیشه وران شهـری در ایران ضعیف بود و توسط نظام حاکم سرکوب می شدند. مقامات حکومتی و مذهبی شهر از میان اعیان برگزیده شده و ساکنین خود شهرها در اداره شهر نقشی نداشتند. رؤسا و بزرگان محلات و اتحادیه های تجار و روحانیون هم که از سوی مردم انتخاب می شدند، تابع مقامات شهر بودند. این فئودال ها معمولاً از دهقانان قدیم ایرانی و بازماندگان عرب بودند که پیشتر در قلعه های خود زندگی می کردند و در شهر جای گرفته و زمام امور شهرها رادر اختیار گرفته بودند. بدین ترتیب چهار مرکز زندگی اجتماعی در شهـر وجود داشت.
- شارستان با خانه های اعیان و فئودالهـا
- مدرسه، مسجد و مراکز مذهبی و صنوف روحانی
- بازار و چهارسو با کاروانسرا و تجارتخانه عمده
- کویهای پیشه وران و بازارهای درجه دوم و مراکز معاملات خرده
در شهـرهای اسلامی فضاهایی ماننـد مسجد جامع، بازار، مراکز حکومتی و اجتماعی، فضاهای مسکونی و ... ضمن آنکه هر کدام جای، مرتبه و شخصیت خاص خود را در سلسله مراتب فضاهای شهری حفظ کرده و به انجام نقش خود می پردازند همه با هم مجموعه واحدی را پدید می آوردند که شهـر را از نظر فضایی یک واحد منسجم و پیوستـه نشان می دهـد.
نخستین موزه تاریخ معماری و شهرسازی ایران با مشارکت معاونت میراثفرهنگی کشور و دانشگاه علم و صنعت ایجاد میشود.
مدیرکل موزهها و اموال منقول فرهنگی _ تاریخی کشور گفتگو با میراث آریا(chtn)، این خبر را اعلام کرد و اظهار داشت: این موزه برای نخستین بار و به منظور نمایش وضعیت معماری و شهرسازی کشور در سالیان متمادی ایجاد میشود.
«ابراهیم حجری» افزود: در حال حاضر مذاکراتی با دانشگاه علم و صنعت صورت گرفته و قرار است این مرکز آموزش عالی طرح توجیهی موزه یاد شده را تهیه کرده و به معاونت میراثفرهنگی ارائه کند.
او ادامه داد: طرح توجیهی پس از بررسی و تایید کارشناسان مربوطه اجرایی خواهد شد.
این مقام مسؤول با بیان اینکه موزه یاد شده تکنولوژی تهیه نقشه شهری و تکنولوژی تهیه نقشه معماری در را از آغاز پیدایش تا امروز مورد توجه قرار خواهد داد، یادآور شد: این موزه تحول معماری و شهرسازی در تاریخ کشور را ازمنظر مناطق مختلف در معرض دید عموم قرار خواهد داد.
او گفت: بر اساس توافقات صورت گرفته پس از پیگیری مراحل مقدماتی و تایید طرح توجیهی این موزه با مشارکت دانشگاه علم و صنعت و حمایت معاونت میراثفرهنگی در کشور ایجاد خواهد شد.
بافتهای فرسوده و آسیب پذیر شهری یکی از مهمترین چالشهای جهان امروزی در شهرها به حساب میآیند. در صورت بیتوجهی به این گونه بافتها، کیفیت زندگی شهروندان کاهش یافته، به مکانی مملو از بیماریهای اجتماعی و فقر مبدل میشوند و معضلات جبران ناپذیری را نه فقط برای منطقه، بلکه برای کل شهر به همراه خواهند داشت.
ندا خاکسار، کارشناس ارشد معماری دانشگاه تربیت مدرس با بیان این مطلب اظهار کرد: شاید بتوان یکی از بارزترین ویژگی این گونه بافتها را چهره نامطلوب و نامناسب آنها دانست که معرف فضاهای پشت آنها نیز هستند. بکارگیری مصالح هوشمند در نماها و بدنههای شهری، بدلیل ویژگی تطبیق پذیری با محیط، فرصتی مناسب جهت ارتقای سیما و منظر شهری در بافتهای شهری به حساب میآیند.
وی افزود: البته لازم است که انتخاب این مصالح با توجه به ملاحظات اجتماعی، اقلیمی، اقتصادی و ... صورت پذیرد. اما باید توجه داشت که این مصالح گستره وسیع و متنوعی را شامل میشوند، بنابراین عموما نمیتوانند توصیه شوند؛ بلکه انتخاب آگاهانه آنها بر اساس اقلیم، ملاحظات اقتصادی، اجتماعی، موقعیت سایت و نیاز ساکنین میتواند موجب بهبود وضعیت شود.
خاکسار در تشریح پروژه تحقیقاتی خود گفت: مطالعات صورت گرفته مبین آن است که تنها، مصالحی میتوانند در این بافتها بکار گرفته شوند که ظاهری متعارف داشته تا در پیوند با سایر بناها، بدنههای شهری همگونی را شکل دهند. از این رو در این پایاننامه مصالح هوشمند، به عنوان راه حلی مناسب جهت ارتقای سیما و منظر شهری و در راستای کاهش مصرف انرژی به عنوان نیازی جهانی، به تفصیل معرفی میشوند.
وی در پایان اظهار کرد: در ادامه پنجرههای هوشمند به عنوان یکی از قابل رویت ترین کاربرد این مصالح در ساختمان معرفی شده و به عنوان نمونه در خانه فرهنگ در محله بریانک تهران به کار گرفته میشوند. این پژوهش با راهنمایی دکتر محمدجواد مهدوی نژاد و با مشاوره دکتر محمد رضا بمانیان از اعضاء هیات علمی دانشکده هنر و معماری دانشگاه تربیت مدرس انجام شده است.
به نظر میرسد، رعایت الگوی معماری ایرانی اسلامی در سـاخت و سـازها به مطـالبهای همگانی تبدیل شده است که همـه افراد مرتبط با سـاخت و سـاز اعم از بخش دولتی و خصـوصی باید به سمـت اجرای معماری ایرانی اسلامی حرکت کنند. آنچه که مهم است این که دستگاههای مسوول و سیاستگذار در این زمینه مانند وزارت مسکن و شهرسازی و سایر دستگاههای مرتبط که در این روند مشارکت دارند، باید این معماری را در ساخت و سازها نهادینه کنند. نظر به اهمیت موضوع طراحی الگوی یادشده، در این گزارش مهمترین شاخصهها و ویژگیهای مترتب بر قانون برنامه پنجم توسعه مبتنی بر الگوی شهرسازی معماری ایرانی اسلامی در « قانون برنامه پنجم توسعه» بررسی میشود.
*راهبردهای اساسی الگوی معماری ایرانی اسلامی*
جهتگیریها و راهبردهای اساسی مبتنی بر الگوی معماری ایرانی- اسلامی، نشأت گرفته از اسناد بالادستی مانند سند چشمانداز بیست ساله، قانون اجرای سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی و سیاست های کلی برنامه پنجم توسعه تنظیم شده است. بنابراین مهمترین راهبردها به شرح زیر است:
1- یکپارچهسازی طرح کالبدی ملی و آمایش سرزمین و توازن منطقهای.
2- تغییر نگاه کالبدی به نگاه توسعه و عمرانی و ایجاد یکپارچگی لازم در سیاستهای آمایشی.
3- ایجاد پایگاه اطلاعاتی و تعیین تناسب اراضی برای کل کشور.
4- ایجاد پایگاه اطلاعاتی تعیین تناسب اراضی به صورت پوششی در سطح استانها.
5- تغییر نگرش تنها کالبدی به نگرش توسعه و عمرانی.
6- ایجاد برنامهریزی واحد برای مجموعههای شهری و شهرهای بزرگ
7- رفع مسایل و مشکلات ویژه فضایی ـ کالبدی در سطوح مختلف (ناحیه، شهر و روستا).
8- تأکید بر تهیه طرحهای منعطف و منطبق با شرایط محلی و بومی و توزیع متعادل و بهینه استفاده از فضاها و خدمات شهری.
9- تغییر نگرش سنتی با تأکید بر ارتقای مشارکت مردم و عناصر محلی و اطلاعرسانی.
10- تعیین تکلیف اراضی شهری در مقیاس پلاکهای شهری.
11- ساماندهی شهرهای جدید از طریق ظرفیتسازی آنها با تقویت زیرساختها و خدمات.
12- کاهش تصدیگری دولت و واگذاری وظایف به شهرداریها.
13- زمینهسازی برای ایجاد شبکه برای سکونتگاههای کشور به صورتجلسههای سلسله مراتبی و قطع شکاف بین جمعیت سکونتگاههای کشور.
14- جذب سرریز جمعیت شهرهای بزرگ و کلانشهرها و جلوگیری از حاشیهنشینی و ایجاد فرصت سکونت و فعالیت برای شهروندان.
15- تقویت جایگاه و نقش مساجد در ساختار فضایی سکونتگاههای شهری.
*مبانی مبتنی بر رویکرد اسلامی*
تحقق امر هویتبخشی به سیما و منظر شهری مستلزم توجه ویژه به امر هویت از دو منظر معنوی (مفهومی) و عینی (کالبدی) است. توجه به این واقعیت که میان ظاهر و مفهوم همواره نسبتی مستقیم وجود دارد و به عبارت دیگر ظاهر دریچه پیبردن به مفهوم است، تفکیک این دو از یکدیگر منجر به گمراهی خواهد بود. دراین خصوص و پیش از ورود به مباحث اصلی ذکر موارد زیر و توجه به آنها امری ضروری است.
1- اگر به معنای واژه «دین» توجه کنیم، دو مفهوم از آن مستفاد می شود. نخست کنه و باطن اعتقادها و دوم قانونمندی یا به تعبیر دینی آن شریعت.
2- «مدنیت» دارای ریشه لغوی مشترک با «دین» است. بنابراین در نخستین مرتبه «مدنیت» وجود «شریعت» یا «قانونمندی» در ایجاد مدینه (شهر) را الزامی میکند. با توجه به اینکه مدینه یا شهر خود میتواند در حرکتی کمالگرایانه تا مرتبه آرمانشهری یا (مدینه فاضله) که همواره از بزرگترین آرزوهای اندیشمندان شهرسازی است، ارتقا یابد. به بیانی دیگر شهر میتواند دارای مراتب مختلف مفهومی و عینی باشد که ریشه در فرهنگ و مقولههای مرتبط با آن دارد.
3- شهر به تناسب مرتبه فرهنگی خود دارای آداب، سنن و رفتارهای خاص اجتماعی خواهد بود.
4- تحقق هویت در شهرها و روستاها مستلزم قانونمندی و رعایت شریعت است و بهطور طبیعی روابط اجتماعی، تجاری، حکومتی و ... در زمان ما دارای پیچیدگیهایی است که تنظیم و اجرای قوانین از مصادیق فرهنگ مدنیت است.
*مؤلفههای هویت ایرانی اسلامی در شهرسازی و معماری*
مؤلفههای مؤثر غیرکالبدی:
برای تحقق هویت بخشی به سیما و منظر شهرها و روستاها لازم است مؤلفههای مؤثر در این امر را مورد شناسایی قرار داده و پس از شناخت موانعی که در همگرایی این مؤلفهها برای نیل به سیما و منظر شهری و روستایی مطلوب مؤثرند نسبت به رفع این موانع اقدام کنیم. به همین منظور میتوان به موارد زیر توجه کرد.
1- مبانی نظری با بنیادهای اندیشه مرتبط با موضوع هم اکنون دچار تشتت آرا است و بین صاحبنظران، متخصصان، حرفهمندان، مسؤولان و دانشگاهیان در این زمینه وفاق ایجاد شده است. به همین سبب نخستین گام در این زمینه تدوین منشورهای متناسب از طریق انجام پژوهشهای بنیادی است.
2- به دلیل ارایه مفاد درسی و بهکارگیری روشهای آموزشی نامناسب در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، امکان پرورش متخصصان متناسب و مورد نیاز وجود ندارد.
3- به دلیل عدم آموزش عام و درک کافی از انسجام کالبدی شهرها و روستاها و مفهوم مطلوب فضایی بین افراد مختلف اجتماع شهری و روستایی وجود ندارد.
4- نگرش سوداگرایانه به شهر، زمین و بناهای مختلف عمومی موجب غفلت از ارزشها و ویژگیهای موجود در بخشهای فرهنگی و تاریخی شهرها و روستاها و عدم دسترسی آنها به ساخت و سازهای جدید شده است.
5- عدم بهکارگیری تخصصهای مورد نیاز درجایگاه مناسب و تداخل عملکرد تخصصها موجب زیانهای جبرانناپذیری در سیما و کالبد شهرها شده است.
6- مهاجرتهای مداوم درونشهری و برونشهری موجب عدم امکان ایجاد خاطرهجمعی و تعلقخاطر به شهر میشود و احساس عدم تداوم استقرار در یک محله موجب عدم توجه به سیما و منظر شهر از سوی شهروندان میشود.
7- عدم توجه به ویژگیهای فرهنگی، تاریخی و بستر طبیعی در توسعه شهرها علاوه بر تأثیر نامطلوب بر محیط طبیعی موجب عدم احساس آسایش و آرامش در واحدهای مسکونی و بناهای عمومی و شهروندان میشود.
8- عدم آمایش مناسب جمعیت در پهنه کشور موجب متروکشدن شهرها و روستاها، گسترش فقر اقتصادی و فرهنگی در برخی نقاط و تراکم تحمیلی در برخی شهرهای دیگر شده و پدیدههای حاشیهنشینی را پدید آورده است که علاوه بر اینکه باعث تخریب سیما و منظر عمومی شهر میشود بلکه توجه به لزوم ارتقای کیفیت شهری را تحتالشعاع تبعات مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن کرده است.
با در نظر گرفتن تمام این دلایل اصلاح شرایط یادشده را باید از پیششرطهای لازم برای اصلاح سیما و منظر شهری قلمداد کنیم.
مؤلفههای کالبدی:
توجه به این واقعیت که نخست شهر آیینه فرهنگ عمومی است و دوم اینکه فضاهای شهری و شهروندان دارای تأثیر و تأثر متقابل با یکدیگر هستند، لزوم اصلاح کالبدی سیما و منظر شهری را بر ما معلوم میکند، که مهمترین آنها به این قرار است:
1- بناهای بلندمرتبه: یکی از مهمترین عوامل تغییر و آشفتگی در سیما و منظر شهری مسایل ناشی از احداث بناهای بلندمرتبه بدون توجه به آداب و پیشنیازهای آن است. احداث بناهای بلندمرتبه در محل بناهای ریزدانه شهری علاوه بر ایجاد ناهماهنگی با بافت و بناهای پیرامون موجب اشراف و سایهاندازی بر واحدهای مجاور نیز است. علاوه بر این به دلیل تفوق فناوری ساخت بر معماری، این بناها اغلب دارای مطلوبیت فضایی چندانی نبوده و در عین حال به دلیل ابعاد و اندازه اینگونه بناها اغلب به نشانههای شهری تبدیل میشوند. علاوه بر این احداث بناهای بلندمرتبه نیازمند تأمین زیرساختها و تأسیسات زیربنایی و همچنین پیشبینی فضاهای باز متناسب با احجام احداثی است که در حال حاضر مورد توجه قرار نمیگیرد.
2- هماهنگی میان فرم، رنگ و جنس مصالح موجود در نماها و جدارههای شهری و روستایی از دیگر مؤلفههای قابل توجه در ساماندهی به سیما و منظر شهری لزوم ایجاد هماهنگی بین نماها و جدارههای شهری است. در حال حاضر به دلیل عدم توجه به هندسهنما، عدم وجود راهنماهای طراحی شهری، ضوابط و مقررات موردنیاز، نمای هر یک از بناها بدون توجه به نمای سایر ابنیه طراحی و اجرا میشود. در چنین شرایطی روح وحدت در بین این اجزا ایجاد نمیشود.
3- عدم هماهنگی بین ارتفاع بناها و ایجاد خط آسمانهای نامطلوب در شهر از دیگر عوامل مهم کالبدی در زمینه عدم تحقق سیما و منظر شهری مطلوب بود و موجب ایجاد آلودگی بصری و برهم زدن تعادل سیمای شهری میشود.
4- عدم ساماندهی به فضاهای شهری: یکی دیگر از عوامل ناهماهنگی در سیما و منظر شهری عدم ساماندهی به فضاهای شهری برای تعمیق تعاملهای اجتماعی و تنظیم جریان حیات مدنی و همچنین عدم ایجاد انسجام کالبدی در این فضاها است.
5- عدم تبعیت از ساختار بخشهای تاریخی در توسعه شهری؛ توجه به این واقعیت که ساختار بخشهای تاریخی شهرها متأثر از فرهنگ شهروندی ساکنین آن است، میتواند منتج به آن شود که برای حفظ و به روزآوری هویت شهرها به توسعه شهری منبعث از ساختار شهری دوره تاریخی اقدام و برای بازآفرینی مفاهیم شهر تاریخی اقدام کنیم.
*تحلیل چشمانداز ملی و جهانی آینده*
اگرچه پدیده شهرنشینی در تاریخ سکناگزینی بشر، همیشه با روندی رو به رشد ادامه داشته، با این حال، این روند در قرن گذشته با بیشترین شتاب ممکن، ساکنان خود را به سوی جهانی «شهرنشین» هدایت کرده است. به گونهای که اکنون نه فقط در کشورهای توسعهیافته، بلکه در حوزههایی که به کشورهای در حال توسعه نیز تعلق دارد، شهرنشینی به تدریج، شیوه عمومی و البته غالب اسکان را شکل داده و آنان نیز به تأسی از غرب همان روند «کاهش سهم جمعیت روستایی و افزایش سهم جمعیت حوزههای شهری» را، از سر گذراندهاند.
آنچه برای کشورهای در حال توسعه اهمیت مییابد، سرعت تحولها و نرخهای بسیار بالای شهرنشینی در این کشورها است. موضوعی که به زودی چهره سکونتگاههایشان را با چنان تغییرهای روبهرو خواهد کرد که اگر تدارک و آمادگی کافی، برای مقابله با تبعات چنین رشد سریعی را نداشته باشند، بهطور احتمالی با بحرانهای پیچیدهای مواجه خواهند شد، بحرانهایی که برون رفت از آن غیرممکن یا دست کم با هزینههای زیاد همراه خواهد بود.
ایران نیز درچارچوب همین الگو و به گواهی آمار افزایش سهم جمعیت شهری آن، بیگمان روند پرشتاب شهرنشینی را طی میکند.
از آن جا که فقدان آمادگی کافی برای مواجهه با تبعات و پیامدهای چنین پدیدهای، ممکن است ما را به عرصهای خارج از کنترل آگاهانه مدیریت بر مصالح و منافع ملی بکشاند، دستیابی به تصویری روشن از وضع موجود و تدارک زمینههایی مناسب برای ترسیم تحولهای آینده در شبکه سکونتگاهی کشور، میتواند در اعمال مدیریت خردمندانه بر سرزمین راهگشا باشد.
از سوی دیگر ایران سرزمینی کهن است و به همین سبب دراین آب وخاک فرهنگ و تمدنی شکل یافته است که میتوان معماری را مهمترین تجلیگاه آن دانست. معماری در دیگر کشورهایی که شاهد بروز تمدنهای مختلف بودهاند به عنوان مظهر و مفخر آن تمدنها محسوب میشود. با این قیاس، توجه به معماری توجه به فرهنگ است و البته در کشوری نظیر ایران فرهنگ باید به عنوان مهمترین محور توسعه محسوب شود، چراکه ویژگیها و مظاهر آن مهمترین مزیت ملی آنان به شمار میآید.
البته در بحث مربوط به مدیریت در سدههای قبلی دچار دوگانگی و مشکلهای بوده است که اشاره کوتاهی نیز به آن خواهیم کرد. به عبارت دیگر، مدیریت شهری ما با تحمیل وظایف متنوع و متعدد و بدون در اختیار داشتن ابزارها و امکانهای لازم برای انجام آنها؛ در کنار انتظارهای بیپایان مردم از آنان، با یک موقعیت دشوار و بحرانی رودررو بودند.
شاید علت اینکه تئوریهای غربی در برنامهریزیهای شهری که در قالب پیشنهادهای طرحهای شهرسازی، از سوی مهندسان مشاور شهرساز، ارایه میشوند، در اصل اجرا نمیشوند آن باشد که علاوه بر دوگانگی پشتوانههای ایدئولوژیک و تئوریک آنها با نظام فکری و ایدئولوژیک در ایران، در اصل ابزارها و لوازم نرمافزارانه و سختافزارانه اجرای آنها، که فقط در جوامع پیشرفته فراصنعتی غربی وجود دارند، در ایران موجود نباشند.
برنامهریزی و مدیریت شهری در طول دهههای 70 و 80 میلادی همیشه با دو گرایش عمده و در ضمن متضاد رو به رو بوده است. از یک سو، یک نگرش، برنامهریزی و مدیریت شهری را فعالیتی فنسالارانه و علمی و تخصصی قلمداد کرده است و از این رو آن را تنها در حیطه مدیران و کارشناسان شهری دانسته و از سوی دیگر و در برابر این طرز تلقی، برداشت دیگری از برنامهریزی و مدیریت شهری وجود داشته که می توان آن را مدیریت و برنامهریزی مبتنی بر دموکراسی نامید. در این نوع اخیر، برنامهریزی و مدیریت شهری فعالیتی سیاسی و اجتماعی است که تصمیمسازی و تصمیمگیری در آن فقط با مداخله و مشارکت همه عناصر متأثر از [و تأثیر گذار بر] شهر ممکن و عملی است.
در این حالت افراد ساکن شهر در واقع سهامداران اصلی شهر هستند و برنامهریزیها و سیاستگذاریها از پایین به بالا و از بالا به پایین بوده و تمام تصمیمهای مربوط به مقدرات شهر با مشارکت و مداخله تمام این «سهامداران» صورت پذیرفته و اجرا میشوند.
در چنین حالتی وظیفه شهرسازان (برنامهریزان شهری) ارایه و شکلدهی به چارچوبی است که تمام گروهها، افراد و سازمانهای مرتبط، به همکاری، تشریک مساعی و تعامل بپردازند. نظام برنامهریزی در این حالت به وسیلهای تبدیل شده است که از طریق آن بتوان بین منافع متضاد گروهها و افراد مختلف و تأثیرگذار و تأثیرپذیر از شهر میانجیگری کرده و به این ترتیب به آینده آن شکل داد. بدیهی است، مدیریت شهری در ایران در مورد اجرای برنامهها و طرحهای توسعه خود با معضلهای متعدد و پیچیدهای درگیر است که به شرح زیر به برخی از آنان اشاره میشود.
1- نارسایی و ناکارآمدی قوانین (اغلب سلبی بودن قوانین).
2- تعدد نهادها و ارگانهای تأثیرگذار بر مقدرها و توسعه شهر.
3- عدم اعتماد دوجانبه بین دستگاهها و مردم.
4- عدم وجود تمایل به مشارکت آگاهانه و فعالانه ساکنان شهرها.
5- نارسایی و کمبود در مورد اطلاعات و کارشناسان خبره و کارآمد.
6- عدم وجود امکانهای فنی.
*الزامهای منبعث از سیاستهای کلی*
الزامهای موردنظر درخصوص بخش مسکن اقتضا میکند که دستگاههایی که زیر پوشش سیاستهای مورد نظر میروند، سیاستگذاری لازم پیرامون طراحی و اجرای پروژههای مبتنی بر معماری ایرانی- اسلامی برای رسیدن به اهداف تعیین شده در برنامههای توسعهای و اسناد بالادستی را فراهم کنند.
بدیهی است در یک فرآیند منطقی باید از الزامها، شاخصها، آفات و وظائف و مسؤولیتهایی که ممکن است متوجه این بخش شود، باید مدنظر قرار گیرد تا نگاه جامع و دیدگاه روشنی دربارة آن حاصل شود. بنابراین در این قسمت با توجه به جدول زیر علاوه بر ارایه برخی از اهداف و راهبردهای مهم، الزامها و سیاستهای مورد اشاره را به شرح زیر به بررسی میپردازیم.
1ـ تکمیل و اجرای طرح مهندسی فرهنگی کشور و تهیه پیوست فرهنگی برای طرحهای مهم.
2- مستندسازی معماری بناها و بافت شهرها و روستاهای واجد ارزش فرهنگی و تاریخی.
3ـ تقویت قانونگرایى، انضباط اجتماعى، وجدان کارى، خودباورى، روحیه کارجمعى، ابتکار، درستکارى، قناعت، پرهیز از اسراف و اهتمام به ارتقای کیفیت در تولید.
*تحول در نظام آموزش عالی و پژوهش*
-ارتباط مؤثر بین دانشگاهها و مراکز پژوهشی با صنعت و بخشهای مربوط جامعه
- بازنگری در سرفصلها و محتوای دروس و شیوههای آموش دانشگاهی رشتههای معماری و شهرسازی با رویکرد آشنایی و توجه به معماری و شهرسازی ایرانی ـ اسلامی
ـ تحول و ارتقای علوم انسانى با: تقویت جایگاه و منزلت این علوم، جذب افراد مستعد و با انگیزه، اصلاح و بازنگرى در متون و برنامهها و روشهاى آموزشى، ارتقای کمى و کیفى مراکز و فعالیتهاى پژوهشى و ترویج نظریهپردازى، نقد و آزاداندیشى.
ـ اصلاح نظام ادارى و قضایى برای: افزایش تحرک و کارآیى، بهبود خدمترسانى به مردم، تأمین کرامت و معیشت کارکنان، به کارگیرى مدیران و قضات لایق و امین و تأمین شغلى آنان، حذف یا ادغام مدیریتهاى موازى، تأکید بر تمرکززدایى در حوزههاى ادارى و اجرایى، پیشگیرى از فساد ادارى و مبارزه با آن و تنظیم قوانین مورد نیاز.
ـ هویتبخشى به سیماى شهر و روستا، بازآفرینى و روزآمدسازى معمارى ایرانى - اسلامى، رعایت معیارهاى پیشرفته براى ایمنى بناها و استحکام ساخت و سازها.
- تهیه و اجرای طرحهای جامع و تفصیلی شهری و هادی روستایی با محوریت مساجد و تأمین اراضی مورد نیاز احداث مساجد در شهرهای جدید.
- پرهیز از افزایش بیرویه محدوده شهرها ضمن تأکید بر استفاده از ظرفیتهای درونزای آنها.
- ارتقای نقش و عملکرد شهرهای میانی در توسعه ملی.
- تدوین سند راهبردی احیای بافتهای فرسوده تا پایان سال اول برنامه.
- احیای بافتهای فرسوده و نامناسب روستایی برای افزایش بهرهوری و استحصال زمین و جلوگیری از تبدیل زمینهای کشاورزی و اراضی منابع طبیعی به کاربری مسکونی.
ـ تأکید بر رویکرد انسان سالم و سلامت همهجانبه با توجه به:
ـ یکپارچگى در سیاستگذارى، برنامهریزى، ارزشیابى، نظارت و تخصیص منابع عمومى.
ـ تحقق سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی و الزامهای مربوط به هر یک از بندها
ـ ایجاد ساختارهاى مناسب براى ایفاى وظایف حاکمیتى (سیاستگذارى، هدایت و نظارت).
- کاهش تصدیگری دولت همراه با افزایش سطح حاکمیت دولت.
- اصلاح قوانین موجود و برقراری قوانین جامع مسکن، شهرسازی، معماری و شهرداری.
- تقویت و ساماندهی مدیریتهای شهری، روستایی و ناحیهای و تعریف مجدد روابط این مدیریتها با نظام حکومتی برای انجام وظایف تصدیگری تحت نظارت دستگاههای اجرایی دولت برای ارتقای ارایه خدمات در شهرها و روستاها و سایر نقاط اسکان جمعیت.
- ایجاد نظام منابع مالی پایدار برای مدیریت شهری و روستایی.
- افزایش امکان حضور مردم و تقویت نقش آنها در فرآیند تصمیمسازی و نظارت بر اجرای طرحهای توسعهای و اداره امور شهرها.
- افزایش نقش سازمانهای غیردولتی (NGO) در امور مدیریت شهری و روستایی.
- ارایه خدمات زیستی مناسب به عشایر کوچنده در حد ساکنان روستاها.
- در نظر گرفتن منابع مالی مربوط به اعطای تخفیفها و معافیت از پرداخت عوارض یا وجوه به شهرداریها و دهیاریها که به موجب قانون برقرار میشود در ردیفهای بودجه سنواتی کل کشور.
- تدوین و اعمال ساز و کار لازم برای حفظ و حراست از اراضی تحت مالکیت دولت.
-تعیین مدیریت عمرانی مشخص و مجزا از مدیریت سیاسی برای هدایت و کنترل ساخت و سازهای خارج از محدوده و حریم شهرها و محدوده روستاها و شهرکها براساس طرحهای توسعه و عمران مصوب از قبیل صدور پروانه و نظارت بر اجرا
-تنظیم همه فعالیتهاى مربوط به رشد و توسعه اقتصادى بر پایه عدالت اجتماعى و کاهش فاصله بین درآمدهاى طبقهها و رفع محرومیت از قشرهاى کمدرآمد.
ـ اقدامهای لازم براىجبران عقبماندگىهاى حاصل از دورانهاى تاریخى گذشته با تأکید بر:
ارتقای سطح درآمد و زندگى روستاییان و کشاورزان با تهیه طرحهاى توسعه روستایى، گسترش کشاورزى صنعتى، صنایع روستایى و خدمات نوین و اصلاح نظام قیمتگذارى محصولات کشاورزى.
-گسترش فعالیتهاى اقتصادى در مناطق مرزى و سواحل جنوبى و جزایر با استفاده از ظرفیتهاى بازرگانى خارجى کشور.
نظر به اهداف و الزامهای منبعث از سیاستهای کلی، لازم است در عرصه بهبود سیستم مدیریت شهری، اصلاح سیستمها و روشهای مدیریتی، ایجاد و توسعه ارتباطات مردمی، مشارکت شهروندان، تقویت بنیه اجرایی، فنی، مالی، بهبود مدیریت نیروی انسانی متخصص و کارآ و منابع مختلف (مالی، فیزیکی، انسانی و ...) باید مدنظر قرار گیرد. همچنین بازنگری و اصلاح وظایف و مسؤولیتهای موجود و روابط دستگاههای اجرایی و اصلاح قوانین و مقررات و تبیین جایگاه مدیریت شهری در نظام و ساختار اداری کشور براساس قانون برنامه پنجم توسعه ضروری است.
چشمانداز شهرسازی و معماری کشور، دستیابی به شهرهایی ایمن، پایدار و در شأن آحاد مردم کشور جمهوری اسلامی ایران است که با تکیه بر محورهای کرامت انسانی (احترام به حقوق فردی ـ سلامت جسم و روح ـ آسایش شهروندان ـ تأمین نیازهای اجتماعی ، بهداشتی، آموزش، فرهنگی و اقتصادی آنها)، حرمت محیط طبیعی (آب ـ خاک ـ هوا ـ منابع ـ گیاهان و ...) و توجه به محیط مصنوع (ساختمانها و فضاهای شهری) شکل میگیرند.
با توجه به آنچه گفته شده عوامل متعددی در شکلگیری و تحقق هویت شهرسازی و معماری ایرانی ـ اسلامی تأثیر دارد که میتوان بعضی از موارد آن را نام برد:
- آمایش سرزمین، مکانگزینی نقاط جدید جمعیتی و توجه به نقش هر یک از شهرهای موجود.
- توزیع متعادل جمعیت و فعالیت در پهنه سرزمین بر اساس مطالعههای آمایش و حرکت به سوی تحقق شبکه متعادل سکونتگاههای شهری و روستایی در سطح کل کشور.
- هدایت توسعه و عمران فضایی ـ کالبدی به سمت پایداری توسعه در محورهای طبیعی، مصنوع و پدافندی.
- تـوجه بـه مـلاحظـههای جهـانی شـدن و گسترش ارتبـاطات بینالمللی مـؤثر در امـر هدایت توسعه و عمران فضایی ـ کالبدی.
- همگامی در بهرهوری از دانش و فناوری نوین در عرصه توسعه و عمران فضایی – کالبدی با در نظر داشتن سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی.
- ارتقای سطح « اسکانگزینی در شهر» به « سکونت شهری» و تبدیل « شهرنشین» به «شهروند».
- نهادینه کردن نقش مؤثر مردم و مشارکت واقعی آنها در امور توسعه و عمران شهر.
- بسط عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه فرصتها برای تأمین رفاه اجتماعی و حمایت از گروههای هدف
این نوشته توسط احد سامیفر در هفته نامه برنامه ارگان معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی رییس جمهوری منتشر شده است.